به گزارش صفیر گیلان؛ ۱۵ سال پیش بود که پدر خانواده چشم از دنیا فروبست و مادر خانواده به همراه دو فرزندش بار سنگین مسئولیت زندگی را به‌تنهایی به دوش گرفت، پسرش دانشجو دخترش دانش‌آموز بود، مادر برای تأمین معیشت خانواده و هزینه تحصیل فرزندان در تگنا قرار داشت و شرایط روزبه‌روز بدتر می‌شد. خانم فرخی […]

به گزارش صفیر گیلان؛ ۱۵ سال پیش بود که پدر خانواده چشم از دنیا فروبست و مادر خانواده به همراه دو فرزندش بار سنگین مسئولیت زندگی را به‌تنهایی به دوش گرفت، پسرش دانشجو دخترش دانش‌آموز بود، مادر برای تأمین معیشت خانواده و هزینه تحصیل فرزندان در تگنا قرار داشت و شرایط روزبه‌روز بدتر می‌شد.

خانم فرخی را می‌گویم، مادر خانواده، او علاوه بر تأمین معیشت و همچنین تحصیل فرزندان باید بدهی ۱۸ میلیون تومانی همسرش را نیز پرداخت می‌کرد، حداقل هفته‌ای یک تا دو بار طلبکاران برای گرفتن طلب خود به در خانه او می‌آمدند و این قضیه برای خانم فرخی تقریباً غیرقابل‌تحمل شده بود.

او از طرف دیگر مستأجر بود و اجاره ماهیانه نیز باعث شده بود تا فشار زندگی شانه‌هایش را سنگین‌تر کند، تصمیم می‌گیرد تا شرایط زندگی را تغییر دهد، خیاطی بلد بود و به همین خاطر سعی کرد با حضور در تولیدی‌ها کسب درآمد داشته باشد اما هزینه‌های زندگی بیشتر از درآمدش بود.

به‌مرورزمان تصمیم گرفت تا برای خودش کار کند و برای اجرایی شدن این تصمیم نیاز به سرمایه برای اجاره کردن یک مغازه کوچک داشت، مبلغی را از بستگان قرض می‌گیرد و یک مغازه کوچک خیاطی راه‌اندازی می‌کند، او از ۷ صبح تا پاسی از شب را مشغول خیاطی بود اما بازهم نمی‌توانست هزینه‌های زندگی را تأمین کند.

پسرش که دانشجو بود تصمیم می‌گیرد تا در امرارمعاش به مادر کمک کند و در آشپزخانه دانشگاه به‌عنوان کار دانشجویی مشغول به کارشده و بعد از مدت کوتاهی متوجه علاقه‌مندی‌اش در حوزه هنر آشپزی می‌شود.

او در کنار کار دانشجویی کارهای دیگر همچون نوشتن پایان‌نامه و کار در آشپزخانه‌های دیگر هم انجام می‌داد و بعد از مدت کوتاهی توانست مدرک درجه‌یک آشپزی و مدیریت تشریفات را بگیرد و بعدازآن به‌مرورزمان پیمانکاری برخی آشپزخانه‌ها را نیز توانست به عهده بگیرد.

مادر و پسر ظرف چند سال توانستند باپشتکار و تلاش یک مغازه بزرگ‌تر اجاره کنند که علاوه بر خیاطی، خرازی هم بود و درواقع دو حرفه در یک مغازه داشتند کم‌کم رونق پیدا کرد و خیاطی به تولیدی تبدیل شد اما بعد از مدتی مادر به بیماری آرتروز مبتلا و طبق تجویز پزشک نباید خیاطی انجام می‌داد به همین خاطر نقش خیاطی کم‌رنگ و بیشترین درآمد از طریق خرازی تأمین و فقط خیاطی‌های سبک توسط مادر پذیرفته می‌شد.

بعد از مدت کوتاهی پسر و مادر تصمیم می‌گیرند تا تغییر بهتری درروند کسب‌وکار خود ایجاد کنند که به دلیل آشنایی پسر با امور آشپزی تصمیم به راه‌اندازی یک آشپزخانه می‌گیرند اما سرمایه کافی برای این کار نداشتند، مدتی را تلاش می‌کنند تا سرمایه فراهم کنند اما فایده نداشت چون منبع درآمد کافی نداشتند تا بتوانند پس‌اندازی داشته باشند.

مادر از طریق یکی از بستگان متوجه می‌شود که کمیته امداد برای ایجاد شغل تسهیلات خوبی را در اختیار کارآفرینان قرار می‌دهد به همین دلیل با حضور در کمیته امداد منطقه و طی دریافت مشاوره از کارشناسان مربوطه در مدت‌زمان کوتاهی مبلغ ۲۰ میلیون تومان وام اشتغال دریافت می‌کند.

آن‌ها با راه‌اندازی یک آشپزخانه در ابتدا شاید سختی‌های فراوانی را متحمل شدند اما باگذشت زمان و با توجه به تجربیانی که پسرش در زمینه آشپزی و تشریفات و مدیریت داشت توانستند به رونق اقتصادی دست پیدا کنند.

۱۰ ماه از راه‌اندازی آشپزخانه” اوتانا” می‌گذرد و خانم فرخی علاوه بر خودش، دخترش و پسرش، هفت نفر دیگر را نیز مشغول بکار کرده که همگی از سطح زندگی ضعیفی برخوردار هستند و از طریق حقوق دریافتی ماهیانه امرارمعاش می‌کنند.

یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد خانم فرخی داشتن عزت‌نفس بالا، پشتکار و امید به آینده بود که توانست او را در مسیر موفقیت قرار دهد.

خانم فرخی در حال حاضر به‌طور میانگین ۱۵ میلیون تومان درآمد دارد اما می‌گوید جوابگوی هزینه‌های سنگین نیست و انتظار دارد که در سال رونق تولید،  بیشتر موردتوجه مسئولان قرار گیرد و کسب‌وکارش بیش از گذشته رونق پیدا کند.

او کمیته امداد را ناجی خود می‌داند و دراین‌باره می‌گوید: اگر تسهیلات ارزان کمیته امداد نبود نمی‌توانستم آشپزخانه راه‌اندازی کنم به همین دلیل دوست دارم بارونق کسب‌وکارم افراد بیشتری را مشغول به کارکنم.