اختصاصی/صفیر گیلان،اغلب گیلانیان داستان معلم فداکار که در آتش سوزی مدرسه در روستای بیجار سر شهرستان شفت که برای نجات جان دانش آموزان دل به آتش زد و قسمتهای زیادی از بدنش در آتش سوخت  و سالها درد و رنج را تحمل نمود را شنیدند و حتی بدون آوردن توصیف اضافه‌تری هم می‌دانند که آن […]

اختصاصی/صفیر گیلان،اغلب گیلانیان داستان معلم فداکار که در آتش سوزی مدرسه در روستای بیجار سر شهرستان شفت که برای نجات جان دانش آموزان دل به آتش زد و قسمتهای زیادی از بدنش در آتش سوخت  و سالها درد و رنج را تحمل نمود را شنیدند و حتی بدون آوردن توصیف اضافه‌تری هم می‌دانند که آن معلم فداکارگیلانی حسن امید زاده نام دارد؛ اما بخاطر ندارند که در همین گیلان خودمان زنانی هستند که در ایام دفاع مقدس با دست خالی و کمترین امکانات مقابل دشمن بعثی مقاومت و ایستادگی را دوشا دوش مردان تجربه نموده و برای پیروزی از جان گذشتند.

در دوران هشت سال دفاع مقدس پیر و جوان، همه بر خط بودند، تا ذره‌ای از خاک وطن مورد تجاوز و اشغال دشمنان قرار نگیرد.

شیر زنانی که هم‌پای مردان در میدان نبرد با دستیاری پزشکان و پرسنل پزشکی با تجویزدارو و گاهی دادن روحیه رزمندگان را توانی دوباره بخشیدند تا علیه دشمن مزدور بایستند و نگذارند ذره ای از خاک عزیز کشورمان به دست دشمن برسد.

با این مقدمه روایتی داریم از دیدار انجمن بانوان خبرنگار و روزنامه‌نگار بسیج رسانه سپاه قدس گیلان با یک شیر زن گیلانی که جبهه و جنگ را از نزدیک تجربه کرده و بعد از جنگ نیز در عرصه فرهنگی گام برداشته و امروز به عنوان یک همسر و مادر مامنی برای خانواده است.

به ارامی از میان جاده و خیابان گذر کرده و به کوچه ای ورود نمودیم در ورودمان به کوچه  و گذر از مسیر  همسایگان در رد شدن از کنارمان نگاهی به حضور ما چند نفر داشتند و انگار می دانستند ما میهمان کدام خانه هستیم و کدام خانه همیشه میزبانی برای میهمانانی است که دنبال واقعیت ها وروایت  گذشت و ایثار عزیزانی در دوران جنگ و  مقدس هستند .

 با زدن زنگ درب خانه به روی ما باز شد و ما وارد حیاط خانه شدیم ،حیاطی که به گلهای رنگ به رنگ اراسته و عطر و طعم فضایی ارامش بخش را تقدیم ما نمود زیرا امروز در کنار ساختمانهای سر به فلک کشیده در دل شهر های بزرگ یافتن چنین فضایی خالی از لطف نیست.

بعد از طی نمودن پلکان وارد یک خانه شدیم خانه ای که تصورش در ذهن ما فراتر از انچه فکر می کردیم  و دیدیم بود،خانه ای صمیمی به دور از تجملات پر زرق و برق و یک خانه گرم و صمیمی در کنار یک معلم و استادی ارزشمند که جنگ و جبهه را برایمان با روایتی  تازه تر نمود.

750001f8-20c5-4885-9c50-aa9f51fcd028

در کنار سیده «زهرا شفیع پور» یکی از رزمندگان امدادگر که قبل و بعد از انقلاب و در دوران هشت سال دفاع مقدس حضور پر شور در صحنه‌های نبرد داشته است، نشستیم و از ایشان خواستیم که فقط برایمان از جنگ و خاطراتش در زمان حضور در جبهه بگوید و دوست نداریم که در فکر پذیرایی از ما باشد.

شیر زن گیلانی که نشانه شیر زنان شالیزارهای گیلان را با خود به همراه داشت و نشانه تلاش ،امید،عشق و فداکاری در نگاهش و گفتمانش و چهره اش چون مدالی  می درخشد از خاطرات شیرین توپ و تانک  و جنگ و شهادت با معرفی خود  و اینکه متولد سال ۱۳۳۸ در روستای رودبنه پایین محله شهرستان لاهیجان هستم که در خانواده‌ای متدین، انقلابی و کشاورز پرورش یافته‌ام گفت و  در سال ۵۷ با رتبه پنج در رشته آمار دانشگاه سراسری قبول شدم.

3e562441-1d2a-4189-843a-1b671d082ab4

وی می گوید در دوران تحصیلم به مطالب درسی بسنده نکرده و در زمینه‌های اجتماعی، مذهبی و اعتقادی مطالعات مختلفی داشتم.

این رزمنده امدادگر دوران دفاع مقدس با اشاره به اینکه در روز مصاحبه به دلیل فعالیت گسترده انقلابیم نتوانستم حضور پیدا کنم و از ادامه تحصیل باز ماندم ادامه می دهد و می گوید مسئولان دانشگاه صلاح ندیدند با رتبه برتر حذف شوم و به ناچار در مرحله دوم در آزمون پذیرفته و در رشته پرستاری مشغول تحصیل شدم.

شفیع پور با ارامش و با نجابت تمام یک زن ایرانی و اسلامی و یک مادر می گوید در دوران تحصیل فعالیت‌های انقلابی گسترده‌ایی داشتم و همیشه مورد توجه بودم  که از طریق نیروهای امنیتی مورد شناسایی قرار گرفته و قبل از آنکه دستگیر شوم به کمک خانواده فرار کردم و راهی تهران شده و پیش برادر  در تهران زندگی جدیدی را تجربه نمودم.

این رزمنده امدادگر به بعد از پیروزی انقلاب اشاره می کند و اینکه جهت مداوای رزمندگان در درگیری‌های منافقین انقلاب راهی آبادان شدیم، همین که به آبادان رسیدیم ۲۴ ساعت بعد، جنگ تحمیلی از سوی ارتش بعث عراق شروع شد و گلوله، خمپاره و بمباران هوایی ارمغان این تهاجم شوم بود.

این رزمنده دوران دفاع مقدس به  اوایل انقلاب که دانشگاهها بسته شد  اشاره ای می کند و اینکه با بازگشایی دانشگاه در کنار حضور در جبهه‌ها، درس و دانشگاه را هم با جدیت دنبال کردم و در هر فرصتی عازم مناطق جنگی می‌شدم.

 شفیع پور با آهی که از تمام وجودش بلند می شود و چهره و نگاهی که یک تازی می کند در صحنه جنگ و قطر و اشکی که در بیان این خاطرات با جاری شدن بر گونه اش که سالها تجربه را بر چهره ترسیم دارد جاری است همه ی خبرنگاران حاضر که با گفتمانش غرق در جنگ و شهادت می شوند می گوید محشری بود، عملیات‌های دفاع مقدس و به چشم لحظات شهادت جوانان این مرز و بوم را شاهد بودم که سخت‌ترین لحظات زندگیم بود  در اینکه شاهد مرگ عزیزانی بودم که فقط برای دفاع از کشور چنین جان در طبق اخلاص می نهادند و هیچ نمی گفتند و چشم از این جهان پر هیاهو می بستند تو گویی اینها در بهشتی سرشار از نعمت و زیبایی غوطه ورند و من محو محو تماشای این چهره های سراسر نور ،و شجاعت و شهادت می شدم و اینجا دیگر خانه و خانواده برایم معنی کم رنگی پیدا می کرد و می خواستم که پروازی از این نوع را خود تجربه کنم.

رزمنده

این رزمنده امدادگر گیلانی به حضورش در اکثر عملیات‌ها و در اتاق عمل جراحی ها نیز که فعال بودم فعال بودم اشاره می کند،  و می گوید، عملیات پاوه نخستین و عملیات مرصاد آخرین عملیات در سنگر امدادگری دوران دفاع مقدس بود که حضور داشتم و شهدایی را دیدم که همه ی شهدای ما چهره نورانی داشتند.

شفیع پور دلهای  بانوان خبرنگار و روزنامه نگار گیلانی  را به لحظاتی که خمپاره به خاک وطن اصابت می‌کرد  و خود شاهد این اصابت و با چشم  می دید  که هر شخصی به طرفی می‌دوید و در فکر این بود که عزیزانش را نجات دهد را برایمان ترسیم نمود و می خواست که ما خود را جای آنان که به شهر وخانه و خانواده هایشان تجاوز شده و گلوله آتش بر سرشان فرود می آمد بگذاریم و با قلم خود این دوران سرشار از خون و خون ریزی و تخریب و ویرانگری را به تحریر دراوریم.

رزمنده دوران دفاع مقدس به حضور زنان در جبهه و جنگ اشاره می کند و می گوید، زنان ما در بین رزمندگان، مردانه جنگیدند و یک سر پیروزی و مقاومت جانانه نتیجه حضور پر رنگ زنان و مادران بود که امیدوارم  امروز نیز جوانان و نوجوانان و دختران و پسران عزیز با بهره‌گیری از الگوهای جبهه و جنگدر برابر ناملایمات زندگی و تحریم ها و تهدید ها و فضا سازی های دشمنان بایستند و نگذارند تا به کشور عزیزمان خدشه ای وارد شود.

سیده «زهرا شفیع پور» با عرقی که بر پیشانیش نشسته و تو گویی این شیر زن در اتاق عمل در حال دادن لوازم پزشکی به پزشک جراح است می گوید  خاطرات جبهه را نمی‌توان به‌راحتی تعریف کرد،  اتاق عمل، لحظات شهادت و زخم‌های مجروحین جبهه همه خاطره است،زیرا در آن لحظات، همه مردم پای کار بودند ولی تشویش و نگرانی در هر کوچه‌ای هویدا بود چون همه نگران این بودند که نکند پالایشگاه نفت آبادان و یا بیمارستان و یا مدرسه ای منفجر شود.

وی از جوانان خواست تا صبر و استقامت را تمرین کنند، زیرا انقلاب ما به راحتی به دست نیامد تا به راحتی از دستش بدهیم، خاطرات زندگی شهدا باید در جامعه نهادینه شود تا جوانان ما بدانند امنیت امروز مدیون جوانانی است که از زندگی‌شان گذشتند تا اکنون ما در آرامش باشیم.

شفیع پور رزمنده

شفیع پور dcc88671-c9a5-4070-9a24-3ed83a5e59ad

درس و جنگ

این رزمنده امدادگر گیلانی از جنگ و درس چنین روایت می کند که بعد از اتمام جنگ در عرصه علم و سازندگی گامی دیگر برداشتم و در مقطع کارشناسی ارشد پرستاری در دانشگاه علوم پزشکی تهران قبول شدم و در آن زمان به‌واسطه شخصی مومن که برادر شوهرم بود با همسرم آشنا شده و زندگی مشترکم را آغاز کردم، ماحصل زندگیم سه فرزند پسر است که در مقاطع عالیه مشغول تحصیل هستند و تدریس و پرستاری از اهم فعالیت‌هایم در دوران خدمتم بود.

شفیع پور خطاب به بانوان و آنچه که در وصیت نامه شهدا  بیشتر از همه تاکید شده  که رعایت حجاب اسلامی و پیروی از خط ولایت است اشاره می کند و می گوید حجاب به معنای واقعی پوشش شخصیت زن است نه حجاب از روی تظاهر و ریا، زیرا همه بانوان این مرز و بوم نجیب هستند و باید با مهر و محبت حجاب را در جامعه نهادینه کرد تا شاهد سلامت در خانه و خانواده باشیم..

وی خواستار  توجه ویژه به زنان در جامعه ایرانی و اسلامی شد و گفت: تفهیم فرهنگ حجاب به معنای واقعی می تواند بهترین راه برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی باشد.

از این بانوی رزمنده دوران دفاع مقدس کتاب هایی نیز به چاپ رسیده است  که در جای خود خواندنی است کتابهایی در حوزه خانه و خانواده و چگونه زیستن،کودک سالم،کودک بیمار و …. می باشند

تهیه و تنظیم/زلیخا صفری راسته کناری

شفیع پور 750001f8-20c5-4885-9c50-aa9f51fcd028