صفیر گیلان/در دومین کنگره زنان تاثیرگذار به عنوان بانوی شاخص تاثیرگذار از سوی وزارت کشور معرفی و انتخاب شد بهمن ۴۰۳در همایش موسیقی سنتی اقوام تالش به عنوان هنرمند صنایع دستی شرکت داشت و لوح تقدیر دریافت کرد،
به گزارش پایگاه خبری صفیر گیلان ؛سال ها با کلمات زندگی کرد ،با خبر ،با مردم ،با حقیقت ، سال ها قلم در دست گرفت و از هیچ نترسید از مسیرهای سخت گذشت صداهای بلندی را شنید که کسی را یارای تحملش نبود و دردهایی در جامعه دیده که از نگاه خیلی ها پنهان مانده بود و با وجود همه این ها از هیچ چیز هراسی نداشت این ها جملاتی بود که مهتاب بر زبان آورد .

مهتابی که سال ها در عرصه خبر و رسانه خبرساز شده بود و از هر فرصتی برای حل مشکلات مردم استفاده می کرد تا اینکه دست تقدیر زندگی اش را طور دیگری رقم زد در یک روز زیبای بهار اردیبهشت ۹۹ سرطان به سراغش آمد روی صندلی روبه رویش نشست زل زد به او ، بیماری نه به انتخاب او و نه با تصمیم او آمده بود او مهمان ناخوانده ای بود که برخلاف میلش آمده بود .
بیماری آمد، به مهتاب زل زد و نگاهش کرد نگاهش پر از دشمنی و درد بود اما مهتاب مجبور بود نگاهش را تحمل کند و به دنبال راهی بود برای بیرون راندنش او فکر می کرد به روزهایی که سال ها جانش را برای خدمت در راه خلق گذاشته بود و خستگی برایش فقط یک واژه بود نه یک واقعیت ،هیچ گاه سعی نکرد از مسیرش جا بماند و هرگز با سختی ها معامله نکرد او؛ مهمان ناخوانده ماند، مهمان ناخوانده در تن مهتاب در روزها و شب های بی قراری مهتاب و در وجود و رویاهایش کمین کرده بود ، او درد را با تمام وجود لمس می کرد طوری که صدای شکستن استخوان هایش را می شنید اما با تمام تفاسیر یک چیز را فراموش نمی کرد( امید)، او می گفت :من همان مهتاب قوی هستم که با تمام زخم ها دردها و گریه های بی صدای شبانه در بیمارستان ها گذراندم .

من همان مهتاب شب های تاریکم اما باید دوباره تابیده شوم مهتاب می گفت: گاهی خیلی ناتوان می شدم به طوری که قدم هایم آهسته تر می شدند و گاهی دلم می گرید و سنگینی دنیا را روی شانه هایم احساس می کنم .
کاش می شد این حس را ترسیم کرد اما هنوز نیرویی به نام (امید) در مهتاب شعله ور بود ،درست است که کم سو شده بود اما هنوز کورسو نوری داشت.
به خاطر می آورد سال ها با همین نیرو در میدان های سیاسی اجتماعی فرهنگی و انسانی گام برداشته است .مهتاب باز می گوید: این روزها با هر دردی که می گذرد یاد می گیرم محکم تر بایستم و قدر خود را بیش تر بدانم او می گوید :من باید از این مسیر عبور کنم شاید آرام و آهسته شاید با قطره اشکی که هرگز کسی ندیده اما قطعا باید مقاوم باشم مهتاب در دوره بیماری سرطان از دل تاریکی راه علم و دانش را پیدا کرد و همزمان با دوره شیمی درمانی با معدل بالا فارغ التحصیل رشته مدیریت کسب و کار یا MBA شد و سازنده نور شد .
در دومین کنگره زنان تاثیرگذار به عنوان بانوی شاخص تاثیرگذار از سوی وزارت کشور معرفی و انتخاب شد بهمن ۴۰۳در همایش موسیقی سنتی اقوام تالش به عنوان هنرمند صنایع دستی شرکت داشت و لوح تقدیر دریافت کرد، در فیلم مستند از’ تو حرکت ‘ به کارگردانی ابراهیم اشرف پور کاری از گروه کودک و نوجوان شبکه ۲ نقشآفرینی کرد،طی این مدت دست از فعالیت های عام المنفعه برنداشت و با تمام سختی هایی که داشت توانست از محصولات بازیافتی کارهای تزئینی خلاقانه خلق کند، حضور در نمایشگاه های مختلف صنایع دستی برنامه های فرهنگی هنری از مهم ترین اقدامات مهتاب طی دوره بیماری سرطان بود.

مهتاب معتقد است روزی خواهد رسید که محکم بر قله پیروزی خواهم ایستاد و بلند فریاد خواهم زد من تنها بیمار نبودم بلکه من مبارزی بودم که از دل تاریکی به نور رسیدم، من یک قهرمانم، سرطان از مثانه مهتاب شروع شد و کبد طحال تمامی لنفوم ها ،مهره های کمر، استخوان های لگن،کشکک زانو و ریه را درگیر کرد اما هم اکنون قهرمانانه می گوید: من سرطان را شکست داده ام درست است بیست جلسه شیمی درمانی و رادیوتراپی رمقی برایم نگذاشته اما همین توان اندک مرا به اوج رساند مرا به خدا رساند، من شدم نور ،من بیماری را یک تهدید ندانستم بلکه فرصتی برای دست یافتن به موفقیت قلمداد کردم، بیماری مانع حرکتم به سمت پیشرفت نشد بلکه تلاشم را مضاعف تر کرد برای رسیدن به هدفم مهتاب می گوید: من هنوز به نیمه راه رسیده ام مسیرهای تازه ای برای نوشتن، کمک کردن، روشن کردن دل های زخم دیده شنیدن نجواهای دردمندان و به دست آوردن دل شکستگان، من قول خواهم داد تسلیم نخواهم شد دوباره برخواهم گشت به زندگی ،نه به قبل از سال ۹۹، بلکه زندگی بهتر پرامیدتر واقعی تر،
مهتاب دنیای بعد از سرطان را دنیای زیبایی می بیند و برای رسیدن به عرش الهی لحظه شماری می کند.
- نویسنده : تنظیم؛مهتاب ره








Sunday, 23 November , 2025