بنام خدا

با سلام به اسوه بشریت و حریت خاتم انبیاء و بعد از سلام به پیشگاه مقدس امام زمان ( عج ) و نائبین امام عزیز ما و تحیت فراوان به روان اطهر شهدا که با ریختن خون پاک خود راه صحیح انسانیت را به ما آموختند و خود شمع گونه در این راه سوختند و ارمغان چگونه ساخته شدن را آموختند و با سلام به امت شهید پرور و همیشه در صحنه صومعه سرا گوشه ای از غم دلم را بازگو می نمایم . اول از خودم آغاز می کنم.

از اینکه چه بوده ام و چه شدم اول از درون وجدان خودم که همیشه مرا عذاب می داد و این گناهان پی در پی به سراغم می آمد علت وسوسه شیطانی بود در این دنیا جز این وسوسه چیزی مرا به فساد و تباهی نکشاند و بالاخره با رفتن به سخنرانیها بالخصوص با مطالعه کتابها مخصوصاً کتاب معاد فهمیدم که در چه اشتباهی هستم و این شد که تصمیم گرفتم ذره ای از این گناه را با جهاد در خدا پاک تر گردانم . این بود که عازم جبهه های حق علیه باطل شدم و بالاخره در این عملیات پرشور ( کربلای ۲ ) شرکت کردم و آرزوی شهادت داشتم و دارم .

و اما پدر گرامی که به من در شهادت و شهامت داری و با امضائت مرا به جبهه ها بردی و مرا نجات دادی از دست شیاطین. آری پدر این من بودم که مزاحم خواب آرام تو بودم این من بودم که باعث زحمت تو شدم ولی ای پدر ترا خیلی دوست دارم واگر به آرزوی خود رسیدم مرا حلال کن که تو خیلی مهربانی . و تو ای مادر مهربانم که مرا با چه زحمتها بزرگ کردی خود غذا نخوردی و به من دادی چه شبها بیدار ماندی تا من بخوابم و ای کاش می توانستم ذره ای از زحمتهای شما را جبران کنم وازشما می خواهم که همیشه در نماز جماعت شرکت کنید و مرا یاد کنید و شیرت را حلالم کنی .

و اما شما ای برادرانم و خواهرانم که همه شما باعث خوشبختی خانه ما هستید دوست دارم این برادر حقیرتان را فراموش نکنید که همیشه به فکر شماست مسجدها را خالی نگذارید و از برادرانم می خواهم که راهم و راه تمامی شهدا را ادامه دهید. و اما ای امت شهید پرور گیلان بخصوص صومعه سرا می خواهم که همیشه با خدا باشید که خدا با ماست .

والسلام من التبع الهدی