صفیر گیلان؛جانباز شهید رضا ارج متولد سال ۱۳۴۱ در شهرستان لنگرود می باشد که در سی ام فرودین ماه سال ۱۳۶۱ در منطقه دشت عباس دچار مجروحیت و قطع نخاع گردید. برادر جانباز، رضا ارج در فروردین ۱۳۹۱ در شهرستان لنگرود متولد شد. تحصیلات خود را تا پایان مقطع راهنمایی در مدرسه دانشیار لنگرود گذراند. فعالیتهای مذهبی […]
صفیر گیلان؛جانباز شهید رضا ارج متولد سال ۱۳۴۱ در شهرستان لنگرود می باشد که در سی ام فرودین ماه سال ۱۳۶۱ در منطقه دشت عباس دچار مجروحیت و قطع نخاع گردید.
برادر جانباز، رضا ارج در فروردین ۱۳۹۱ در شهرستان لنگرود متولد شد. تحصیلات خود را تا پایان مقطع راهنمایی در مدرسه دانشیار لنگرود گذراند. فعالیتهای مذهبی خود را در مسجد آقاسیدعبدالله دنبال کرد. با گسترش دامنه جنگ، بر خود تکلیف دانست تا به تبعیت از ارزشهای انقلاب و امام وارد صحنه نبرد شود. پس از عزیمت به جبهه ها، در تاریخ ۲۰ فروردین ۱۳۶۲ در عملیات فتح المبین در منطقه دشت عباس و در حین مأموریت، از ناحیه نخاع کمر مجروح شد و به خیل جانبازان سلحشور ایران اسلامی پیوست.
نیروی پیاده
تنها کسی که بعد از پایان دوره آموزش نظامی از پادگان شاهرود با من از تیپ ۸۴ خرم آباد لرستان به گردان ۹۳۱ لشکر ۲۱ حمزه تقسیم شد، سید جواد سیگارودی بود که به اتفاق هم به منطقه دشت عباس اعزام شدیم. من در رسته پیاده و او در قسمت زرهی مشغول به خدمت شدیم. سید جواد، جوانی بسیار مؤمن و بامحبت بود و لهجه شیرین لری داشت.
در آنجا من به همراه سید جواد و چند تن از رزمندگان همسنگر فعالیت می کردیم. وقتی در آن منطقه مستقر شدیم، مرحله اول عملیات فتح المبین انجام شده بود و مواضع دشمن در آن منطقه سقوط کرده بود. نیروهای عراقی با تانک های خود از مهلکه فرار کرده بودند و توپخانه دشمن و میزان قابل توجهی از خاکریزها و خطوط آنها نیز به تصرف قوای اسلام در آمد. پس از چند روز، دستور ادامه عملیات فتح المبین رسید و با صلاحدید فرماندهان هوشیار قرار شد با حمله به دشمن، پیروزی رزمندگان استمرار یابد تا دشمن نتواند به بازسازی یگان های خود بپردازد.
نیروهای رزمنده بدون فوت وقت آماده رزم میشدند. باور نمی کردم پس از گذشت مدت کوتاهی از حضورمان در آن منطقه توفیق حضور در عملیات را داشته باشم. سید جواد که مسئولیت هدایت تانک را بر عهده داشت، باید جلوتر از نیروها وارد عمل می شد و با حضور خود، خط استحکامات دشمن را مورد هجوم قرار می داد تا نیروها با خطر کمتری بتوانند به سوی محورهای عملیاتی حرکت کنند.
شب قبل از عملیات، سیل نیروهای داوطلب مردمی به آن منطقه آمدند و این امر باعث شد تا عملیات با سرعت بیشتری آغاز شود و همچنین روحیه رزمندگان نیز مضاعف میشد. هنگام جدا شدن، سید مرا در آغوش کشید و گفت «رضا جان، من که داخل تانک هستم، ولی تو پیاده نظامی، مواظب خودت باش.» از محبتی که به من داشت، شرمنده شدم و از او طلب حلالیت کردم.
نیروها طبق برنامه تقسیم شدند و هر کدام به طرف محورهای تعیین شده حرکت کردیم. من نیز به اتفاق عده کثیری از رزمندگان، کیلومترها وارد مواضع دشمن شدیم. پس از عبور از میدان های مین، ناگهان گلوله های تیربار و دوشکای دشمن به سمت ما شلیک شد.
نبرد سختی در گرفت که با حمله رزمندگان، قوای بعثی به کلی متلاشی شد. ارتش عراق که ضربه سختی را از جانب ما متحمل شده بود، نیروی هوایی خود را وارد عمل کرد و منطقه را زیر بمباران قرار داد. تعدادی از رزمندگان مجروح و شهید شدند، اما با پدافند قوی آتشبار رزمندگان، هواپیماهای دشمن فرار کردند. با عقب نشینی دشمن، فضای منطقه کمی آرام گرفت. وقتی نزدیک تانک های خودی رسیدیم، خواستم خبری از سید جواد بگیرم.
پس از پرسوجو فهمیدم که تانک سید جواد، حین درگیری، با اصابت گلوله دشمن دچار حادثه شده بود و بدن مطهرش در داخل تانک به شدت سوخته بود. با شنیدن خبر شهادت سید جواد، حال غریبی به من دست داد. جبهه نهایت آمال ما بود، زیرا هرچه می خواستی در آنجا بود. پس از شکست دشمن در آن محور، توان رزمی ارتش عراق لحظه به لحظه با حمله رزمندگان تحلیل می رفت. به دستور فرمانده قرار شد تعدادی از نیروها را به محور عملیاتی شوش برای انهدام رادارهای نصب شده دشمن اعزام کنند. در نتیجه خودرویی در اختیار گرفتم تا نیروها را برای حمله به آن محور منتقل کنم. جاده ای که قرار بود از آن مسیر عبور کنم، در تیررس دشمن قرار داشت و می بایست با هوشیاری عمل می کردم. در حین رانندگی، توسط دشمن شناسایی شدم و خودرو مورد هدف قرار گرفت.
هرچه تلاش کردم تا از آن موقعیت خارج شوم، نشد. مثل باران، گلوله بر سرم میبارید. ناگهان با اصابت گلوله توپ دشمن، خودرو واژگون شد و من به شدت مجروح شدم. با زحمت، خود را از خودرو بیرون کشیدم و داخل کانالی پریدم. از شدت درد بیهوش شدم. نمیدانم چگونه و چه وقت، اما وقتی به هوش آمدم، توی درمانگاه پایگاه شکاری دزفول بودم. مدام سؤال می کردم نتیجه عملیات چه شد؟» شنیدم رزمندگان شجاع و دلاورمان رادارهای دشمن را به تصرف خود در آورده بودند. از اینکه زحمات رزمندگان به ثمر نشست، احساس کردم مجروح شدنم به فتح غرور آفرین نیروها کمک کرده و دست خالی برنگشته ام.
گفتنی است شهید رضا ارج که در دوران هشت سال دفاع مقدس از نواحی مختلف بدن دچار آسیب دیدگی شده بود، پس از تحمل ۳۱ سال درد و رنج جانبازی، در تاریخ ۱مرداد۱۳۹۲ به فیض شهادت نائل آمد.
https://safiregilan.ir/?p=20777
Wednesday, 27 November , 2024