صفیر گیلان/سد لاسک، پروژهای که قرار بود نماد همزیستی انسان و طبیعت باشد، اکنون به مثابه تابوتی نیمهساز در دل جنگلهای شفت آرمیده است
صفیر گیلان به نقل از پایگاه خبری ورس ؛ گیلان، سرزمین باران و رود، امروز درگیر نبردی خاموش است. نبردی بین« وعدههای طلایی » و « واقعیتهای تلخ» سد لاسک، پروژهای که قرار بود نماد همزیستی انسان و طبیعت باشد، اکنون به مثابه تابوتی نیمهساز در دل جنگلهای شفت آرمیده است. این گزارش، روایتی است از مسیر پرپیچ و خم این سد؛ از نخستین جرقههای امید تا خاکستر نا امیدی.
طلوعی که به تاریکی گرایید
۱. روزی که بالگرد وزیر ، آواز امید سر داد
در پنجمین روز اردیبهشت ۱۳۹۸، آسمان لاسک با غرش بالگردی به نام « وعده » لرزید. رضا اردکانیان، وزیر نیروی وقت، با دستوری نمادین از طریق بیسیم، کلنگ ساخت سد لاسک را بر زمین کوبید. در آن روز، سخن از «آب شرب پاک» ، «نجات تالاب انزلی» و «رونق کشاورزی» بود. گویی همه چیز برای نقاشی یک بهشت آبی آماده بود.
۲. سدی که در کاغذها غرق شد
اما گویا طلسم، این بار در خودِ کاغذبازیهای اداری گرفتار آمد. مجوزها صادر شد، بودجهها پیش بینی و اختصاص یافت ، اما سد لاسک هرگز از صفحه کاغذ به عرصه واقعیت قدم نگذاشت و ۷۰۰۰ میلیارد ریال اعتبار پیش بینی شده در آن زمان فقط باد هوا بود ! امروز، تنها ردپای این بودجه کلان، ماشینآلات زنگزدهای و کانکس های بی در و پیکری است که گویی در جنگل رها شدهاند.
لاستیکهای پوسیده ماشین آلات ، همچون اشکهای خشکیده مردم منطقه، بیصدا فریاد میزنند.
آب شرب یا جام زهری که به اجبار می نوشند
سد لاسک قرار بود سالانه ۵.۴ میلیون مترمکعب آب پاک و سالم را به مردم هدیه دهد؛ آبی که باید جایگزین چاههای آلوده به سموم کشاورزی میشد و لبان تشنه ی هزاران خانواده را تَر و جان آنان را از زنجیره تلخ بیماری های گوارشی و سرطان نجات میداد. اما امروز، رویای این آب گوارا در میان خاکهای فراموشی دفن شده است. مردمی که میدانند هر جرعه از آب چاهها، زهرِ نیترات و سموم را در رگهایشان جاری میکند، ناچارند همان را بنوشند و چشم به راه دستانی باشند که شاید روزی به فکر «نجات» بیفتند…!
تالاب انزلی؛ قربانی بیصدایی ؛ تالابی که خفه میشود
تالاب انزلی، نگین فیروزهای شمال، امروز در حال خفگی است. سالانه ۷۴۰ هزار مترمکعب رسوب و گِل و لای ، همچون خورهای، آرام آرام ، جان این اکوسیستم را میمَکَد. سد لاسک قرار بود با ایستادن در مسیر این سیلابِ مرگ، نقش سپری نجاتبخش را بازی کند ؛ اما اکنون، تالاب تنها مانده است؛ به سان کودکی بیپناه در برابر سیلاب. گویا مسوولان، تالاب را به حال خود رها کردهاند تا «در گوشهای بمیرد و کسی آوازش را نشنود.»
کشاورزی؛ آیینه شکسته گیلان
۱. شالیزارهایی که اشک میریزند
در دشت شفت و فومن ، شالیزارها دیگر آن رقص هماهنگ با باد را ندارند. خشکسالی و آبهای آلوده، ریشههای برنج را سوزانده است. کشاورزان، این طلای سبز ایران، امروز به چاههای غیرمجاز پناه بردهاند؛ چاههایی که زمین را میبلعد و آینده را میدزدد.
سد لاسک برای کشاورزان مثل باران بهاری بود. اما باران نیامد و کشاورز گیلانی در خشکسالی ماند.
۲. اقتصاد گیلان؛ پرندهای با بالهای شکسته
اقتصاد گیلان بر دو بال کشاورزی و گردشگری پرواز میکند. اما امروز، هر دو بال در حال شکستن است. بدون سد لاسک، نه کشاورزی جان میگیرد و نه تالاب انزلی میتواند گردشگران را به تماشای زیباییهایش دعوت کند؛ گویی گیلان، پرندهای است که به جای آواز، ناله سر میدهد.
بازیگران خاموش؛ مسوولانی که فراموش کردند
۱. وزیری که بالگردش را گم کرد
رضا اردکانیان، همان کسی که روزی با بالگرد به لاسک آمد، امروز حتی یک جمله درباره سرنوشت سد نمیگوید. گویا بالگرد او فقط برای فرود آمدن آمده بود، نه برای بلند شدن.
شاید وزیر، «کلنگ نمادین» را جایی گم کرده است که وزیر جدید از پیدا کردن آن ناتوان است . راستی وزیر تازه نفس کجاست؟!
۲. نمایندگان ما !
امروز، سکوت نمایندگان گیلان در مجلس شورای اسلامی بلندتر از هر فریادی است. سال ها است که کسی چیزی از سدلاسک نمی گوید . شاید فراموش کرده اند یا شاید خود را به خواب زده اند .گویی نمایندگان ، لاله ی شببوی شدهاند؛ زیبا اما بیبو !
رویدادهای پیشرو؛ انتخاب بین مرگ و زندگی
۱. راه نجات؛ بازگشت به عقلانیت
فرصت های چون ابر می گذرند و اگر امروز سد لاسک احیا نشود ؛ باید به زودی منتظر پیامدهای ناشی از آن باشیم . از ضعف و ناتوانی در تامین آب شرب سالم درغرب استان گیلان که در سال های آتی پذیرای هزاران مهاجر از استان های مرکزی ایران است تا افزایش تنش های آبی در روستاهای کم رمق این مناطق که راهی جز کشاورزی برای امرار معاش ندارند . پیامد های اجتماعی چنین رخدادی می تواند فراتر از پیش بینی ها باشد . کشاورزی در گیلان همین حالا هم در ورطه ورشکستگی است و کشاورزان اذعان دارند که دخلشان با خرجشان نمی خواند و هزینه های تولید بر هزینه های فروش غلبه و یا برابری می کنند . امروز بسیاری از کشاورزان ناگزیرند زمین های خود را تکه تکه بفرشند .
تالاب انزلی با حجم گسترده رسوبات ناشی از طغیان رودخانه ها (گل و لای) در فصل زمستان و پاییز مواجه است . این رسوبات در کنار دیگر عوامل محیطی مانند فاصلاب های انسانی سبب شده است که تالاب نفس های آخر خود را بزند . با تداوم این روند برخی کارشناسان و همچنین مسوولین رده بالای استانی هشدار داده اند که این تالاب تا ۲۰ سال آینده خشک خواهد شد .
۲. راه نابودی؛ ادامه بیعملی
اگر امروز هم سکوت کنیم و به دلایل غیرکارشناسی و سیاسی اجرای پروژه سد لاسک را به تاخیر و یا فراموشی بسپاریم باید به زودی درگیر تامین آب شرب پاک در شهرهای پرتراکم غرب گیلان ، افزایش حفر چاه های غیرمجاز کشاورزی ، نابودی تالاب انزلی و مهاجرت هزاران نفر از شهرهای مهم و اقتصادی گیلان مانند رشت و انزلی باشیم . شاید گیلان به سرزمین یادها و افسوس ها تبدیل شود .
سخن پایانی: سد لاسک؛ آزمونی برای انسانیت
سد لاسک ، تنها یک سازه بتنی نیست بلکه ، آزمونی است برای انسانیت ؛ آزمونی که در آن یک پرسش کلیدی مطرح میشود: آیا میتوانیم در برابر چشمهای معصوم کودکی که آب آلوده مینوشد، در برابر اشک های خاموش تالاب انزلی، و در برابر نگاه های درمانده کشاورزان، سکوت کنیم؟ یا آنکه فریاد بزنیم «کافی است» .
- منبع خبر : سایت ورس
Wednesday, 12 March , 2025