اختصاصی/صفیر گیلان؛سرمقاله و یادداشت چاووشی، سنتی کهن در هاله  ای از خاموشی از پایگاه خبری و تحلیلی صفیر گیلان به قلم  زلیخا صفری راسته کناری در بخش  سر مقاله و یادداشت رتبه سوم کشوری را  در  هشتمین جشنواره ملی جلوه های فرهنگ رضوی در رسانه ها را از آن خود کرد.    آواز مخصوص بدرقه یا پیشباز […]

اختصاصی/صفیر گیلان؛سرمقاله و یادداشت چاووشی، سنتی کهن در هاله  ای از خاموشی از پایگاه خبری و تحلیلی صفیر گیلان به قلم  زلیخا صفری راسته کناری در بخش  سر مقاله و یادداشت رتبه سوم کشوری را  در  هشتمین جشنواره ملی جلوه های فرهنگ رضوی در رسانه ها را از آن خود کرد.

image_2018_7_19-3_40_55_768_8Pv  image_2018_7_19-3_40_55_240_GwA

آواز مخصوص بدرقه یا پیشباز زائران اماکن متبرکه؛

چاووشی، سنتی کهن در هاله ای از خاموشی//چاووشی‌،سنت و صدایی ماندگار که با روح معارف اسلامی و فلسفه زیارت همخوانی داشت

دریغ و افسوس که در زمان ما بر این سنّت اسلامی ـ همچون بسیاری از سنتهای حسنه دیگر ـ گرد فراموشی نشسته و کم رنگ شده است. دیگر، کوچه های روستاها و شهرهای مان آن فضاهای سرشار از معنویت و صفا را کمتر در خود می بیند. دیگر در محیط زندگی مان صدای صلوات و درود بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم کمتر شنیده می شود؛ در حالی که گذشتگان ما با این سنن، دین و آیین را در تمام ابعاد زندگی شان وارد می کردند.

چاووشی‌ یا چاوشی (در زبان محلی چوش)، آواز مخصوص بدرقه یا پیشباز زائران اماکن متبرکه است.

رسم چاوشی‌خوانی برای زائرین کربلا یا مشهد از دورهٔ صفویان و قاجاریان مرسوم شده و در سدهٔ اخیر مورد توجه فراوان قرار گرفته‌ و حال در سالهای اخیر  رو به فراموشی است.

رسم چاوشی‌خوانی،که علامه مجلسی  پایه‌گذار این سنت بوده در استان‌های  مختلف کشور معمول  بوده و یکی از رسومات سنتی و محلی به حساب می امد که در استان گیلان و روستاهای گیلان نیز به شکل و شیوه های مختلف اجراء می شد.

«چاووش» واژه ای ترکی است، به معنای جارچی، پیک، پیشرو کاروان، کسی که دعوت رفتن به زیارت عتبات عالیات و خانه خدا کند.

در اصطلاح روستاییان خراسان، چاووش، کسی بوده که در فصل مناسبِ زیارت، در دهات و روستاها، سواره یا پیاده به راه می‌افتاده و روستاییان را به وسیله جارزدن و خواندن اشعار نغز و دلکش ـ در مدح و منقبت امامان معصوم علیهم السلام ـ برای رفتن به زیارت تشویق می‌کرده‌است.

در فرهنگ دهخدا، واژه «چاو» به، «بانگ و سر و صدای گنجشک، هنگامی که از بیم دزدیده شدن جوجه اش بانگ برمی‌آورد» معنا شده‌است.

چاوش با خواندن چاوشی هم حاضران را سرگرم می‌کرد و هم غایبین را به حضور در مجلس دعوت می‌کرد.

اشعار چاوشی بیش‌تر ساختهٔ ذوق و تخیل علاقه‌مندان است و سرایندگان آن‌ها اغلب نامعلوم هستند؛ به همین سبب است که بعضی از اشعار چاوشی فاقد قافیهٔ مرتب است.

چاووشی معمولاً در دستگاه «چهارگاه» از موسیقی ردیف ایرانی است و بدون همراهی‌ساز، اجرا و معمولاً توسط چند نفر خوانده می‌شود. دو یا چند خواننده اشعار چاووشی را با آوازی مشخص بین یکدیگر مبادله و بهم جواب می‌دهند.

شاید زنان نیز در این هم خوانی با مردان همراه شوند. در امتداد هر چاووشی (دوبیت)، خواننده در فرود آواز خود، با خواندن بیتی مانند: که خدا فرموده بر همه آیات به غریب خاک خراسان رضا، صلوات یا: که خدا فرموده بر همه آیات به قد موزون علی نور محمد، صلوات پایان کار خود را اعلام می‌کند. حاضران نیز درپاسخ اشعار او، صلواتی بر محمد و خاندانش می‌فرستند.

*غریب خاک خراسان شوم به قربانت*

*فدای چشم تر و دیده‌های گریانت*

عالی ترین ارزش وجودی انسان در نظام خلقت، عبودیت حق تعالی است که شکل و فرم مخصوص آن از زیباترین جلوه های استعداد هنری یک انسان می تواند باشد. انسان مسلمان، لحظه های عبادتش، لحظات نمایش عشق و دلدادگی او با خدا است که آن را با هیچ چیز عوض نمی کند.

زیارت و حضور در آستان مقدس اولیای حق، از پربارترین نمونه های این تجلّی و نمایش دلدادگی است که زائر عارفِ دلباخته، پیوسته آن را از خداوند طلب می کند. و در طول تاریخ، مسلمانان برای انجام زیارت، جان و مال خود را فدا کرده اند و در این راه سختیها را به جان خریده اند تا بتوانند لحظاتی در حرم اهل بیت علیهم السلام ، از فیض آنان بهره ببرند.

لحظه های مهیّا شدن برای زیارت و دیدار اولیای حق نیز در نزد گذشتگان و نیاکان ما مسلمانان، از اهمیّت شایانی برخوردار بوده است. زیارت دارای سنتها و آدابی بوده است که زیبایی های معنوی در آن موج می زده و آثار فراوانی هم داشته است.

از جمله این سنتها که نشانی از تعظیم شعائر و تقوای قلوب مؤمنان است، سنّت «چاووشی خوانی» است. چاووشی خوانی چنین بوده است که کاروان عشق، هنگام عزیمت به خانه خدا و عتبات عالیات عِطر صلوات و سلام بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم را در فضای شهر و روستا و در کوچه پس کوچه های آن به مشام شیعیان می رساندند و همراه آن، بوی خوش نینوا را در محلّ زندگی شان منتشر می کردند و چاووش ندا سر می داد که: «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا.»

 

دریغ و افسوس که در زمان ما بر این سنّت اسلامی ـ همچون بسیاری از سنتهای حسنه دیگر ـ گرد فراموشی نشسته و کم رنگ شده است. دیگر، کوچه های روستاها و شهرهای مان آن فضاهای سرشار از معنویت و صفا را کمتر در خود می بیند. دیگر در محیط زندگی مان صدای صلوات و درود بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم کمتر شنیده می شود؛ در حالی که گذشتگان ما با این سنن، دین و آیین را در تمام ابعاد زندگی شان وارد می کردند.

و آنچه تأسّفمان را بیشتر می کند، این است که این سنّت روحبخش جای خود را به بعضی سنتهای وارداتی داده است که نه با روح معارف اسلامی سازگاری دارد و نه با فلسفه زیارت. منافع شخص و اغراض مادی در آنها مورد توجه قرار می گیرد. این سنتهای وارداتی نه تنها آثار تربیتی چاووشی خوانی را ندارد بلکه دارای اثرات مخرّبی است که با روح زیارت مناسبت ندارد.

به امید اینکه قدم ناچیزی در احیای این سنت حسنه برداشته باشیم، و امیدواریم مسئولان نهادهای اسلامی، بویژه سازمان حج و زیارت، با هماهنگی با مدیران کاروانهای زیارتی و شرکتهای مسافرتی، اقدامات لازم را برای احیای این سنّت مذهبی انجام دهند.

چاووشان، مردان پاک و خداشناسی که وجودشان سرشار از عشق و محبّت به خدا و اوصیای او بوده است، همواره در بین مردم به نیک نامی و صلاح مشهور بوده اند.

چاووش خوانی از حیث ادبی، از نمونه های ادبیات عامیانه و از نوع غنایی آن به شمار می رود که محتوای آن، احساسات، عواطف، عشق و دلدادگی، بیان آرزوها، برآورده شدن حاجات، غم و اندوه سفر و مشکلات راه و مصائبی است که بر خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم گذشته است.

چاووش خوانی بیش از هرچیز به طهارت باطنی و صفا و اخلاص و در مرحله بعد به کسب تجربه و تمرین و ممارست نیازمند است.

چاووش خوانانباعث می شدند تا در  در چنین فضای معنوی، هیجان و شور همه جا را فرا گیرد و لحظاتی زائر و غیر زائر با خداوند متعال و اولیایش به زمزمه مشغول  شوند و  همین حال روحانی باعث می گردید که اگر افراد احیاناً کینه و کدورتی در دل نسبت به هم داشتند، آن را فراموش کرده و محبّت و همدلی بر آنها حکم فرما شده، از هم حلالیّت بطلبند.

از برکات و آثار مهم چاووش خوانی زمینه سازی برای انجام بسیاری از تعالیم دینی است. همچون: دیدار و زیارت مؤمنین، مصافحه و معانقه، صلح و آشتی، تعاون و شرکت در امور خیریه، دیدار با خویشاوندان و..

وقتی چاووشان، این مبشّران و قاصدان حریم دوست، با صدای خوش و سوزناک خود، داستان عشق و دلدادگی نسبت به ائمه و عنایت آنان را برای زوّار و همراهان بیان می کردند و هنرمندانه به شرح و توصیف صحنه های ضمانت آهوان و یا دیگر کرامات آنان می پرداختند، دل هر انسانی را لبریز از عشق می نمودند و مؤمنانی که در مزرعه و مغازه و محلّ کار خود مشغول کار بودند، عاشقانه به جمع زوّار و بدرقه کنندگان آنها فرا می خواندند. به امید آنکه دستی بر سر و روی زائری که دست و پیشانی اش به ضریح دوست برخورد می کند، بکشند.

از آثار زیارت و سنّت چاووشی مهیّا شدن زمینه برای اصلاح میان مردم است؛ زیرا زائر خلاف جوانمردی و مروّت می داند که بی خبر عزم سفر کند و تا از یک یک اقوام و خویشان و همسایه ها حلالیّت نجوید، راهی سفر نمی شود. و مسلّماً یکی از علل چاووشی خوانی همین موضوع بوده است.

چه بسا اتفاق می افتاد که دو مسلمان سال ها با هم قهر بوده اند و افراد بسیاری تلاش کرده اند که آنها را صلح و آشتی دهند و نتوانسته اند؛ اما شوق زیارت کینه ها را از دل بیرون رانده و ناگفته یا با اندک سفارش دوستان، آن دو حاضر به آشتی و صلح شده اند تا با دل خالی از کینه به خاک بوسی معشوق روند.

 

از صدای خوش پدر ندیدم صدایی خوش تر

صدای خوش و نفس گرم، نعمتی است که خداوند متعال تنها به بعضی از انسانها بخشیده است. حنجره انسانها و صدایی که از آن تولید می شود، خود از ابزار و وسایل موسیقی طبیعی است که خدا به انسانها مرحمت کرده است.

در گذشته نه چندان دور در بین اهالی روستا مرسوم بود که بعد از برداشت برنج و پایان کار کشاورزی از هر روستا به تعداد انگشت شمار افرادی برای زیارت امام رضا(ع) راهی مشهد مقدس می شدند و خیلی کم فردی عازم کربلای معلی می شد و این شور و هیجان سفر تا روستاهای اطراف پیچیده می شد و افراد برای خیر و برکات زندگی برقه این زائران را  در سر لوحه کارشان قرار می دادند.

و پدر از  صدای گرم و مؤثر برخوردار بود و با صدای زیر می خواند و گاه برای این که از صوت خود هنرمندانه تر بهره ببرد، یا افراد دیگر چون زائران و بدرقه کنندگان، به صورت هم خوانی چاووشی می کرد تا تأثیر آن را دو چندان کند در نتیجه، صحنه هایی ایجاد می شد که بی اختیار اشک چشمها را روان می کرد و دل شنونده ها را می ربود و بی مقدمه راهی سفر و زیارت می کرد و این صدای پدر بی هیچ آموزش و کلمات در اوج بی سوادی در فضا می چرخید زیرا پدر هرگز به مکتب نرفته بود و من به دنبال پدر و اهل محل دنبال زائری که به سوی مشهد  راهی می شد.

خلوص نیت پدر انگیزه ای جز نزدیک شدن به خدا و عشق به او و اولیای حق برای اهالی نبود و  همواره چشم به لطف و کرم خدا و حجّتهای او داشت به همین جهت هیچگاه این خدمت به زائران را وسیله ای برای کسب موقعیت اجتماعی یا مالی قرار نداد .

این موضوع را از زندگی ساده پدر بهتر درک کردم زیرا  اغلب با لباسی ساده و معمولی و گاهی شالی سیاه بر گردن و پرچم سه گوش  بر دوش، به صورت خود جوش در بین مردم محل و روستاهای اطراف، به این کار معنوی و زیبا مشغول  می شد.

و من در دوران کودکی که بارها شاهد این صدای خوش پدر و دعوت اهالی روستا برای بدرغه از زائر امام رضا(ع) بودم  هرگز به درک عمیق این موضوع پی نبردم و امروز بعد از سالها تجربه دریافتم که پدر چه می خواند و چگونه در اوج بی سوادی این حرکت زیبا را بدون چشم داشت و فقط برای رضای خدا انجام می داد و کلمات زیبا و صدای خوش پدر از کجا و چگونه و با چه تدبیری کنار هم چیده می شد که انگونه جمعیتی را از کار  در مزرعه و خانه بیرون می کشید تا حداقل مسافتی را با زائر حرم اهل بیت و به ویژه زیارت امام رضا (ع) همراهی کنند.

این نوشته تقدیم به روح بلند پدرم  *شعبان صفری* با صلوات بر محمد و ال محمد