در شرایطی که دشمنان ایران در پی جنگ روانیاند، مردم گیلان با برگزاری سنت دینی و عاشورایی شام غریبان، نشان دادند که عزای حسین(ع) همچنان پرچمدار بیداری و ایستادگی است.
به گزارش خبرنگار صفیر گیلا از فومن؛شامگاه عاشورا، غم و اندوهی عمیق در دلهای مردم گیلان، این سرزمین سبز و سرشار از ایثار، طنینانداز است، در شبی که یادآور غربت خاندان امام حسین (ع) در دشت تاریک کربلاست، مردم این دیار با برپایی مراسم شام غریبان، بار دیگر عشق و ارادت خود به اهلبیت (ع) را به نمایش میگذارند.
در شهرها و روستاهای گیلان، مردم با شمعهایی در دست و اشکهایی در چشم، به یاد غربت زینب(س) و کودکان داغدیده کربلا، در مساجد، تکایا، بقاع متبرکه و گلزار شهدا گرد هم آمدند، صدای مقتلخوانی و نوای مداحان، در همآوایی با سینهزنی عزاداران، فضای استان را در سوگی مشترک فرو برده بود.
در روستاهای گیلان از جمله در زادگاه شهیدان هدایت پناه در روستای شالده شهرستان فومن و مسجد امام حسین(ع) روستای شالده هیئتهای عزاداری با حضور پررنگ خانواده شهید و مادران و کودکان، به عرض ارادت به خاندان عصمت و طهارت با حضور دسته جات عزاداری به مزار شهدای روستاهای همجوار می روند ، شمعهایی که در دستان کوچک کودکان روشن می شود و پرپمی که به اهزاز در می آید و پیشانی بند همه ، نه تنها نماد همدردی با طفلان کربلا، بلکه نشانهای از تداوم راه روشن عاشورا در نسلهای آینده بود.
اما امسال، شام غریبان در گیلان تنها یادآور کربلا نیست، بلکه پیوندی است میان خون شهدای عاشورا و شهیدان ایرانزمین، در زمانی که شمر زمانه، اسرائیل جنایتکار، با حمایت مزدوران داخلی به خاک پاک ایران تجاوز کرد، عطر شهادت بار دیگر از جایجای این وطن به مشام میرسد، عزاداران گیلانی، در این شب غمبار، با حضور بر مزار شهید بهمن شجاع در روستای راسته کنار و دیگر گلزارهای شهدا، یاد شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اخیر را گرامی داشتند و عزای سیدالشهدا (ع) را با خونخواهی از مظلومان این سرزمین گره زدند.
شام غریبان در گیلان، امشب تنها یادآور خیمههای سوخته و اشکهای زینب(س) نبود؛ بلکه تجلی ارادهای بود برای ایستادگی، برای حفظ حرمت خون شهدا، و برای آنکه فریاد مظلومیت، در هیاهوی زمانه گم نشود، این شب، شب عهد بستن دوباره بود؛ عهدی با حسین(ع)، با شهدا، و با آیندهای که هنوز به روشنایی آن شمعها نیاز دارد.
شام غریبان در گیلان، شبی بود که در آن، غم و حماسه در هم آمیخت. مردم این دیار، با روشنکردن شمعها، بر دل تاریکترین شبهای تاریخ، نور امید تاباندند، شب عاشورا برای گیلانیان، نه تنها شبی برای عزاداری، بلکه محفلی برای اتحاد، حماسه و اعلام ایستادگی بود. شعله شمعهایشان، پیام روشنی را به گوش جهانیان رساند: این ملت، همچنان در مسیر عاشورا و مقاومت، استوار و پایدار است.
شهدای هدایت پناه نماد مقاومت و امنیت
سه برادر شهید به سه برادری گفته میشود که هر سه در راه دفاع از کشور به شهادت رسیدهاند. این مفهوم معمولاً در مورد شهدای جنگ ایران و عراق به کار میرود. چندین خانواده سه برادر شهید در این جنگ تقدیم انقلاب اسلامی کردهاند. از جمله معروفترین آنها میتوان به سه برادر شهید باکری (علی، مهدی و حمید) اشاره کرد. همچنین خانوادههای دیگری مانند خانواده هدایت پناه هم سه برادر شهید تقدیم کردهاند،(عبداله، محمد رضا، محمو و داماد خانواده غلامحسین زمانی)
طلبه شهید محمود هدایت پناه شالدهی پانزدهم دی ۱۳۴۸، در روستای شالده از توابع شهرستان فومن به دنیا آمد. پدرش میرزاآقا، کشاورز بود و مادرش فاطمه صغرا نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداخت.. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفتم مرداد ۱۳۶۴، در کلاشین توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد. مزار یاد بود وی در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش قرار دارد. برادرانش عبدالله و محمدرضا نیز شهید شده اند.
بسیجی شهید محمدرضا هدایت پناه دهم بهمن ،۱۳۴۵ در روســتای شالده از توابع شهرستان فومن به دنیا آمد. پدرش میرزا آقا، کشــاورز بود و مادرش فاطمه صغرا نام داشــت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بســیجی در جبهه حضور یافت. بیست وسوم دی ،۱۳۶۵ در شــلمچه بر اثر اصابت ترکش راکت به شهادت رسید. مدفن وی درگلزار شهدای شهرستان زادگاهش واقع است. برادرانش عبداهلل و محمود نیز به شهادت رسیدهاند.
پاسدار شهید عبدالله هدایت پناه فرزند شادروان حاج محمدعلی معروف به »حاج میرزا« به سال۱۳۳۹ در روستای شالده شهرستان فومن چشم به جهان گشود. در خانوادهای رشد نمود که صفا، صداقت وایمان در آن حکمفرما بود. این شهید همانند برادرانش، تحصیل را در زادگاهش آغاز نمود و پس از آن به شهر فومن آمد و تاپایه سوم نظری به تحصیل پرداخت. پس از اتمام تحصیل، بعنوان یک پاسدار رسمی به عضویت سپاه فومن درآمد و دراین نهاد به فعالیت پرداخت. پس از مدتی، محیط جبهه را بر هر کاری ترجیح داد و از طریق سپاه عازم جبهه های جنگ شد، تا راه برادران شهید خود و دیگر شهدا را ادامه دهد. عبداهلل به نیت شهادت در راه خدا، قدم در این راه نهاد و مدتها جنگید، تا اینکه در نوزدهم دی۱۳۶۵ درمنطقهی شلمچه، بر اثراصابت ترکشهای راکت هواپیماهای دشمن به ناحیه ی پهلو به شهادت رسید و به جمع دیگر شهداهای جنگ پیوست. پیکرش را بعد از شهادتش به فومنمنتقل نمودند و در گلزار شهدای فومن به خاک سپرده شد.
همچنین داماد این خانواده پاسدار شهید غلامحسین زمانی می باشند
- نویسنده : زلیخا صفری راسته کناری
Wednesday, 9 July , 2025