اختصاصی صفیر گیلان،بغضهای حقیر ما، روبه روی تصاویر گلگون شما سرریز میشود و راه را برای کلام میبندد؛ با شما شقایقهایم. از شما چه باید گفت و چه باید نوشت؟ واژههای خاکسترگونه ما، فقط بلدند روبه روی شما ضجه بزنند. اما کاش میدانستند که یاد شما حرکت است؛ حرکتی برای بهبودی وضعِ «بودن». چه باید […]
واژههای خاکسترگونه ما، فقط بلدند روبه روی شما ضجه بزنند. اما کاش میدانستند که یاد شما حرکت است؛ حرکتی برای بهبودی وضعِ «بودن». چه باید گفت که شما حنجرههای خود را عبور دادید تا آن سوی مرزهای تکبیر، آن سوی مرزهای ندیدن؛ جایی که واژهای یافت نمیشود تا شما را با آن ستود. اصلاً شما که برای تحسین برانگیزی قلمهای ما بوسه بر عطر پرواز نزدید!
هر روز و هر شب، خاکریزها، با اشکها و دعاهایتان گره میخورد.
شما، درشتناکی شب را با تکبیرهای فاتحانهتان درهم میشکستید و روزهای سنگر را سپیدتر از بالهای کبوتران میکردید.
ما مانده ایم و یاد شما و یادی که همیشه جاوید است.
بدا به حال ما، اگر یاد شما را زندگی ما قاب نگیرد. اینجا فراوانند داغهای کمرشکن و زخمهایی که شما مرهمشان هستید؛ شما را میگویم که نگاهتان رفت و در جهت قبله پروانه ها خانه کرد.
وقتی دست نوشته های شما خوانده میشود، در مییابیم که شما نام دیگر خورشیدید و قرابتی نزدیک با خود عشق دارید.
وقتی وصیتنامههای شما را میخوانند، تازه میفهمیم چرا با عزم آخرین نفر از شما، آسمان چمدان خود را بست و کوچید تا بر شرم خویش نیفزوده باشد.
به گزارش صفیر گیلان؛ هفتم تیر یادآور جنایت تروریستی منافقین خائن و کوردلی است که چشمانشان را بر حقیقت ناب انقلاب اسلامی و حقانیت سید الشهدای انقلاب اسلامی بستند و با به شهادت آیت الله بهشتی و ۷۲ یار وفادار و صدیق حضرت امام خمینی (ره)، عمق خشم و کینه خود را از نهضت اسلامی ملت ایران به نمایش گذاشته و خباثت و پلیدی اندیشه خود را به اثبات رساندند.
با انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در سال ۶۰، بغض کینه و عداوت ریشه دار دشمنان قسم خورده ملت ترکید و آسمان نیلگون میهن اسلامی رنگ خون گرفت.
اقدام تروریستی و ضد انسانی هفتم تیر، نقاب نفاق از چهره کریه و خودفروخته منافقین برداشت. شهادت آیت الله بهشتی و ۷۲ یار راستین او گرچه تلخ و دلفخراش بود اما سند حقانیت نظام جمهوری اسلامی ایران و مظلومیت شهدای ترور انقلاب اسلامی است.در میان این افراد، ۴ شهید به نامهای حسن عضدی، جواد سرافراز، سیف الله عبدالکریمی و محمد صادق اسلامی از خطه شمال ایران، گیلان بودند که به مقام رفیع شهادت نائل شدند.
شهید دکتر حسن عضدی
دکتر حسن عضدی فرزند محمدعلی، دوم شهریور سال ۱۳۲۵ ه.ش در یک خانواده متدین از طبقه متوسط در شهر رشت دیده به جهان گشودو تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در همان شهرستان به پایان رساند. از همان کودکی به اسلام عشق میورزید و در مساجد به گفتن اذان میپرداخت. شیفته معارف اسلامی بود و با وجود مشکلات فراوان کتابهای مرحوم دکتر شریعتی و همچنین استاد شهید آیتالله مطهری را به دست میآورد و مطالعه میکرد.
پس از اخذ دیپلم، داوطلبانه، برای آشنائی هر چه بیشتر با زندگی طبقه مستضعف جامعه خود، تحت پوشش سپاهی دانش به محرومترین و دورترین روستاهای کشور مسافرت کرد و ضمن بارور کردن معلومات اجتماعی خود و ارشاد روستائیان درباره واقعیتهای نظام طاغوتی، خدمت سربازی را به پایان رسانید.
سپس برای ادامه تحصیلات عازم تهران شد و در دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی به تحصیلاتش ادامه داد و موفق به اخذ لیسانس در دو رشته روزنامه نگاری و روابط عمومی و تبلیغات شد. پس از آن به علت علاقه به مسائل سیاسی وارد دانشکده علوم سیاسی شده و به تحصیلات در سطح فوق لیسانس ادامه داد.
سپس راهی آمریکا شد و در رشته مدیریت بازرگانی با تخصص مدیریت بین اللملی از دانشگاه دالاس فوق لیسانس گرفت و به خاطر به دست آوردن درجه ممتاز، به عضویت افتخاری انجمن مدیران درآمد سپس تحصیلات عالیه خود را تا مرحله اخذ دکترا در رشته اقتصادی سیاسی در دانشکده تگزاس در دالاس ادامه داد. با آغاز انقلاب اسلامی ایران به وطن مراجعت کرد و فعالیتهای سیاسی خود را تحت رهبری امام خمینی(ره)در ایران ادامه داد و برای نشر عقاید اسلامی به تدریس عقاید اسلامی در دانشگاه گیلان پرداخت.
پس از پیروزی انقلاب به عنوان یکی از نمایندگان استان گیلان در مجلس خبرگان انتخاب شد و در آن مجلس نیز به عضویت هیئت رئیسه برگزیده شد. با آغاز فعالیت های حزب جمهوری اسلامی ایران، با تلاش مجدانه، شاخه حزب جمهوری اسلامی را در گیلان پایه گذاری نمود و به عضویت ستاد انقلاب اسلامی استان درآمد.
دکتر عضدی به تقاضای دانشجویان مدرسه عالی ترجمه، سرپرستی آن مدرسه عالی را بر عهده گرفت و هم زمان در دانشکده انقلاب اسلامی و دانشگاه ملی به طور رایگان به تدریس پرداخت. او یکی از بنیانگذاران جامعه دانشگاهیان ایران و یکی از اعضای فعال شورای وحدت حوزه و دانشگاه بود. آخرین سمت شهید دکتر حسن عضدی علاوه بر مسئولیتهای فوق، معاونت وزارت فرهنگ و آموزش عالی و رئیس سازمان امور دانشجویان و سازمان سنجش آموزش کشور بود. وی نه تنها از زیر بار این همه مسئولیت شاخه خالی نکرد، بلکه علاوه بر آن همان نقش را در اجتماع خود نیز به عهده گرفت به طوریکه پس از شهادت، ماترک او از مال دنیا فقط مقادیری قابل توجه کتاب در زمینه معارف اسلامی و کتابهای علمی و بازماندگان این شهید یک زن و دو فرزند بودند.
شهیدعضدی استاد دانشگاه، نماینده استان گیلان، عضو هیئترئیسه و منشی خبرگان قانون اساسی بود و پس از بازگشت به ایران مسئولیتهای متعددی دیگر در کشور عهدهدار شده بود. بعدها به ریاست سازمان سنجش آموزش کشور و سپس معاونت وزارت فرهنگ و آموزش عالی رسید.این مفاخر کشورمان ورزش دوست و به رشته تنیس علاقه مندبود ، امروزه استادیوم ورزشی رشت به نام وی نامگذاری شده است.
دکتر عضدی در تاریخ ۷ تیر ۱۳۶۰ در پی حمله تروریستی بمبگذاری در تهران درگذشت. مدفن او در آرامگاهی در بهشت زهرا به نام آرامگاه شهدای هفتم تیر قرار دارد. مدرسه ای به نام او در روستای پدری اش پیچاه به نام او نام گذاری شده است.
شهید جواد سرافراز
شهید سرافراز در ۱۵ مهر ماه ۱۳۳۲ در تهران به دنیا آمد. پدرش حجت الاسلام حاج شیخ ابوالفضل سرافــــــراز از مروجین مکتب اهل بیت بود که شهید اولین فرزند ذکور و دومین فرزند خانواده بود. وی تحصیلات ابتدائی را در دبستان ولـــی عصر قم گذراند و در دبیرستان های شهریار و نیکان قلهک به اخذ دیپلم ریاضی نائل شد و سپس به خدمت نظام رفت. پس از دوره نظـــــام، جهت ادامه تحصیل به انگلستان عزیمت کرد. شهید سرافراز از همان نوجوانی روحیه و ایمانی قوی و انقلابی داشت، در شهر لیدز بنا به دعوت و در خواست جمعی از دانشجویان ایرانی مقیم هند به آن کشور عزیمت کرد و در بنگلور مشغول ادامه تحصیل در رشته جامعه شناسی شد.
وی در مبارزه دانشجویی علیه رژیم فاسد شاه چهره ای ممتاز بود که انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی بنگلور حاصل تلاش های وی بود. وی اوایل بهمن ۵۷ عازم ایران شد و در فعالیت های انقلابی شرکت کرد. وی عضو شورای مرکزی و رئیس دفتر و مدیر آموش و سرپرست منطقه ۱۱ حزب جمهوری اسلامی بـود و نمایندگی مردم گیلان در حزب را بر عهده داشت. این فرزند رشید و برومند اسلام و انقلاب با بیش از هفتاد نفر فرزندان کم نظیر اسلام که از بهترین یــاران امام بودند، در بمب گذاری دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی‚ لباس شهادت را بر تن کرد و به ملاقات الله رفت.
شهید سیف الله عبدالکریمی
شهید سیف الله عبدالکریمی در سال ۱۳۲۱ در یک خانواده کشاورز در قریه کومله متولد شد. وی بعد از پایان دوره ابتدائی به علت اشتیاق به علوم دینی زادگاهش را به قصد قم ترک کرد و در محضر اساتیدی چون آیت الله محمدی گیلانی، آیت الله منتظری، انصاری شیرازی و شهید بزرگوار مطهری و دکتر مفتح به شاگردی پرداخت.
در سال ۱۳۴۲ در دانشکده الهیات دانشگاه تهران پذیرفته شد وی به زبان های عربی و انگلیسی تسلط داشت. در رشته فوق لیسانس فلسفه و حکمت شاگرد ممتاز دانشگاه شناخته شد و در سال ۱۳۵۰ به استخدام آموزش و پرورش در آمد و در شهرستان لاهیجان مشغول خدمت شد. در مدرسه عالی گیلان(لاهیجان) درس های معارف اسلامی و تاریخ تمدن ایران را تدریس می نمود.
وی با تبعیت از امام به مبارزه با رژیم طاغوت پرداخت و مرتبا توسط ساواک شکنجه می شد. پس از پیروزی انقلاب مسئول کمیته انقلاب اسلامی لنگرود بود و مجدداً جهت تدریس به دانشگاه مشهد رفت و در گروه مبانی و تشیع و ادیان مذاهب دانشگاه الهیات و معارف اسلامی مشهد مشغول شد و با خواست مردم و دعوت مردم شهرستان لنگرود به عنوان نماینده آنها به مجلس راه یافت.
او بارها در سخنرانی هایش عنوان می نمود که روی خون به ۷۰ هزار شهید نشسته ام، انتظار ندارم که چهار سال دوره نمایندگی مجلس را تمام کرده و برگردم من شهادت را احساس می کنم و امیدوارم به این آرزو برسم و سرانجام در فاجعه جانگداز دفتر حزب جمهوری اسلامی به همراه ۷۲ تن از یاران با وفای خود به شهادت رسید.
دکتر شهید سیفالله عبدالکریمی منادی ولایتمداری و پاسدار انقلاب اسلامی، نخستین نماینده شهرستان لنگرود در مجلس، اهل شهر کومله بود که در به همراه شهید بهشتی بر اثر انفجار بمب نیرومندی در سالن اجتماعات حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید.
او در بخشی از نطق پیش از دستور یکصد و چهارمین جلسه علنی مجلس در تاریخ ۱۸/۱۱/۱۳۵۹ درباره جایگاه ولایت فقیه و رهبری حضرت امام خمینی(ره) و اطاعت از ایشان چنین میگوید: «… پاره ای دانسته یا نادانسته تصور می کنند که سخنان و خط امام از متشابهات است اما برای اکثریت قاطع امت، خط امام و اندیشه روشن ایشان و سخنان بیدارگرش از محکمات است.
ما امام را ادامه دهنده راه انبیاء می شناسیم، همانگونه که انبیاء در تاریخ به زبان قوم خود سخن می گفتند سخنی که همه توده ها، همه مردم به روشنی آن را فهمیدند و به کار بستند.
شهید محمد صادق اسلامی
شهید محمدصادق اسلامی گیلانی فرزند محمد باقر، در دوم فروردین ماه سال۱۳۱۱ در خانوادهای مذهبی و متدین در تهران متولد شد. از کودکی مجبور به کار شد و با تحمل مشقات زیاد تحصیلات خود را تا پایان دوره متوسطه با موفقیت سپری کرد. ضمن تحصیل در علوم طلبگی تا حدود سطح به فراگیری رشته علوم انسانی در دانشکده دکتر شریعتی نیز مشغول شد.
وی از نوجوانی وارد صنف نهضت اسلامی شد و در نوزده سالگی به اتفاق شهید حاج صادق امانی، گروه شیعیان را تأسیس کرد و در کادر رهبری این گروه به مبارزه مشغول شد. در سال ۱۳۳۶ وارد سازمان آب شد و در سال ۱۳۴۰ با مهندس روحانی، مدیر عامل وقت سازمان آب(که از معدومین پس از انقلاب بود) به علت انحرافات مذهبی، اخلاقی و اختلاس مالی نامبرده، درگیر و پس از اعلام جرم علیه وی اخراج و از کادر دولتی برکنار شد. وی همگام با مبارزات مردم مسلمان علیه رژیم ملعون پهلوی در هیأت های موتلفه اسلامی در کنار شهید امانی به فعالیت گستردهای پرداخت.
شهید اسلامی پس از اعدام انقلابی حسنعلی منصور نخست وزیر رژیم پهلوی، به مدت دو سال در زندان های رژیم منحوس تحت شکنجه قرار داشت، پس از آزادی از زندان در کنار اساتیدی چون شهید مطهری و شهید بهشتی در تداوم بخشیدن به مبارزه علیه رژیم طاغوتی پهلوی نقش به سزایی ایفا کرد.
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی با تأسیس حزب جمهوری اسلامی به عضویت آن درآمد و تا هنگام شهادت از اعضای کادر مرکزی حزب و نیز مسئول واحد اصناف حزب جمهوری اسلامی بود. پس از روی کار آمدن دولت مکتبی آقای رجائی نیز به عنوان معاون فرهنگی و پارلمانی وزارت بازرگانی به خدمت خود ادامه داد.
سرانجام این خورشید تابان حوزه در شامگاه خونین هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ همراه شهید مظلوم آیت الله بهشتی و۷۲ تن از یاران صدیقش در انفجار بمب سالن حزب جمهوری اسلامی به نور ابدی و سرچشمه لایزال هستی پیوست. پیکر مطهر این شهید عزیز در گلزار بهشت زهرا(س) قطعه ۷۲ تن آرام گرفت.
Saturday, 23 November , 2024