صفیر گیلان /زلیخا صفری؛ازتحسن اعتراضی دستفروشان و اصنافی که بساطش را کرونا مثل بقیه دستفروشان و صنوف در شهرستان فومن جارو کرده است شاید کمتر پرسیده شده که چگونه روزگارمی گذرانند و آنها امروز خود فریاد بلند کرده و جلوی درب فرمانداری تحسن نمودند تا شاید کسی فریاد شان و صورتهای برافروخته شان را که نشانه […]
صفیر گیلان /زلیخا صفری؛ازتحسن اعتراضی دستفروشان و اصنافی که بساطش را کرونا مثل بقیه دستفروشان و صنوف در شهرستان فومن جارو کرده است شاید کمتر پرسیده شده که چگونه روزگارمی گذرانند و آنها امروز خود فریاد بلند کرده و جلوی درب فرمانداری تحسن نمودند تا شاید کسی فریاد شان و صورتهای برافروخته شان را که نشانه هزاران مشکل است را بشنود که هزاران تبسم و لبخند در این چهره ها غرق شده است.
نمی دانم به کجا میرسم اما باید شروع کنم و باید بنویسم این فریاد را و این چهره های بر افروخته شده را که اگر شما هم این چهره را می دیدی می نوشتی و فریاد می کردی..
نوشتن مسئله و مشکلاتی که یک خبرنگار با وجدان در ماندگاری یک فریاد می نویسد فریادی که می تواند از اعماق قلب سر داده شود و یا هم اصلاً به مرز فریاد شدن نرسد و در همان گلو خفه و کرونایی شود و بمیرد…
شاید در این سالها، بارها فریاد دستفروش و بازاری و کاسب در گلو خفه شدهاند این اما رسالت ماست که این صوتهای خفه در گلو را حنجره باشیم و فریادشان سازیم تا باشد که «تبسمی» بر گوشه لبهای خشکیده شان نقش ببندد، حتی اگر از نفس افتاده باشند.
این روزها در حالی که چشم امید دستفروشها و بازاری به شب عید و اواخر بهمن و اسفند بود کرونایی نازل شد و بساط هر دست فروش و بازاری را ویرانه و جمع کرد.
آنهایی که سالها در شهر فومن دستفروشی کرده و روسری و جوراب و شلوار و یا گوجه و خیار و … فروخته اند از مشکلاتشان میگویند:
«من که بیکار شدهام تکلیفم چیست؟ امثال من که دستفروشی میکردند حالا چکار کنند؟ میگویند بنشینید توی خانه، مگر همین خانه ماندن خرج ندارد؟ از خانه بیرون نیایی، پول آب وبرق و تلفنت را میبخشند؟ شکم زن و بچه را چطور سیر کنیم، با خانه نشینی؟» یا با یک سبد کالا که توسط برخی از افراد تهیه می شود که البته دستشان درد نکند ولی آیا تمام زندگی من و ما ها با یک سبد کالا که حاوی حداقل ها است تامین می شود.
مردی چلوی درب فرمانداری آه میکشد، و من صدای فندک زدنش را میشنوم. که بخاطر عصبانیتش زیر دستانش مخفی نموده و از بس که اضطراب و تشویش دارد نمی فهمد که فندک را به تکرار می زند.
هربار کنار بساطش با او حرف زدهام و خریدی از او کرده ام و این دفعه با نگرانی می گوید «شما که چند بار آمدی دیدی چه وضعی دارم، حرفهایم را شنیدی. همان موقع هم مشکل کم نبود؛ از درگیری با شهرداری بگیر تا هزار و یک مشکل دیگر اما یک لقمه نان حلال بود. دستفروشی هیچ وقت تضمینی نداشته و حالا هم ما بیشتر از همه ضرر کردهایم. خانمم میگوید چند ماه بعد هم کسی از تو چیزی نمیخرد همه میروند از اینترنت میخرند. دنبال کارم اما توی این شرایط وانفسا کار کجا بود؟ هرجا میروی میگویند فعلاً برو بشین خانه.»
چون فرصت من کم و فضا فضای نامناسبی بود از او خواستم که بدون اینکه من سوالی بپرسم کاسب بازار حرفهایش را بزند.
و می گوید الان که بیکاریم و نمیدانیم آخر و عاقبت ما در میانه بحران کرونا چیست؟
و ما دست فروشان همیشه با چالش رو برو هستیم.
او و تعداد دیگری از دستفروشها و بازاریان شهر فومن نه در بازارچههای ساماندهی، جا دارند و نه توانستند در لیست شهرداری باشند و نه امروز در لیست های دیگر جا دارند بس که به قول خودشان همه چیز رانتی بود.
وی میگوید همه چشم امید دستفروشها به شب عید و اواخر بهمن و اسفند بود: «یک اصطلاح داریم که میگوید همه سال کار میکنیم که این یک ماه کاسبی کنیم. از آن طرف فشار اقتصادی هم امسال بیشتر بود و خیلیها رو به دستفروشی آورده بودند. اما از دوم اسفند به بعد رسماً همه بیکاریم و درآمدمان صفر شده. من با همان اندک پس اندازی که داشتم دارم زندگی میکنم.» شما را به خدا به داد ما برسید و فریادمان را به گوش مسئولان برسانید
/حال باید دید که جایگاه بازاریان و اصناف در تحولات سیاسیاقتصادی در این روزها به چه جایگاهی ختم می شود.
Friday, 29 November , 2024