به گزارش اختصاصی صفیر گیلان؛به مناسبت روز معلولان در یکی از روستاهای شهرستان فومن در کنار خانم مینا جعفر دوست رفته و لحظاتی را به این دختر جوان به گفتگو نشستیم تا بیشتر از دغدغه ها و مشکلاتش اطلاع یافته و با زبان بی زبانی بیانگر مشکلات این دختر جوان باشیم . مینا جعفر […]

   به گزارش اختصاصی صفیر گیلان؛به مناسبت روز معلولان در یکی از روستاهای شهرستان فومن در کنار خانم مینا جعفر دوست رفته و لحظاتی را به این دختر جوان به گفتگو نشستیم تا بیشتر از دغدغه ها و مشکلاتش اطلاع یافته و با زبان بی زبانی بیانگر مشکلات این دختر جوان باشیم .
مینا جعفر دوست در روستای بوئین شهرستان فومن در کنار مادر پیرش زندگی می کند و توانسته با اندک درامد و مزایایی که از بهزیستی شهرستان میگیرد و مادرش تحت پوشش کمیته امداد روزگار را به خوشی سپری کنند.
در ابتدای ورود در نزدیکی درب ورودی منزل مینا که رسیدیم و ایشان را صدا زدیم او با ویلچر به پیشباز مان امد و درب را باز و با تعارف ما را تا داخل خانه کوچک و گرم و صمیمیش استقبال کرد و این برایم خیلی جالب و دیدنی بود.
در ایوان خانه در کنار مادر و مینا نشسته و گوش به درد دلهای این جوان معلول خوش اخلاق سپردیم.
مینا می گوید معلول هم مانند فرد عادی نیازمندیهایی دارد و دوست دارد در آمد داشته باشد.وی از نبود امکانات برای معلولان در ادارات می گوید باید در ادارات و نهادهای دولتی برایمان اسانسور باشد ولی کمتر دیده می شود که ادارات اسانسور داشته باشند.
مینا از فراز و نشیب پیاده راه و چاله چوله های که در مسیر راه خود دارد گلایمند بوده و می گوید راه رفتن با ویلچر در این راه برایم سخت و دشوار و من در روز بارانی نمی توانم از منزل خارج شوم.
وی از دردهایی می گوید که قابل بازگویی نیست و حقوقی که دارد و حمایتی که باید بشود.
مینا از نداشتن شغل گلایه مند بوده و می گوید من برای درمان نیاز به هزینه و برای شارژ ویلچر هزینه پرداخت می کنم و باید درآمد داشته باشم.
وی از کمک مادر و برادرانش و خواهرش بسیار احساس رضایتمندی می کند و تاکید دارد؛ خانواده و بهزیستی شهرستان به من کمک می کنند ولی دوست دارم مستقل باشم و خودم را خودم تامین کنم.
وی باور دارد که می تواند شغل داشته باشد و معلولیت محرومیت نیست ولی امروز بعد از مدتها می گوید باورهایم در حال کم رنگ شدن است.
مینا که علارغم جسم کم توانش روح پر قدرت دارد و مقابل مشکلات ایستاده ولی شکر خدا را بجا می اورد و می گوید تامین نیاز ما یک امر ضروری است و باید همگان به ما توجه کنند.
مینا جعفر دوست که سالهای طولانی با این معلولیت زندگی و با آن کنار امده می گوید؛من از پوشش بهزیستی برخوردارم ولی برخی مواقع به علت نبود اعتبارات به در خواستهایم پاسخ داده نمی شود و من نیاز به کمک دارم.
وی از پرداخت سالانه یک میلیون تومان برای شارژویلچر و هزینه فیزیو تراپی می گفت: من و مادرم با پرداختی بهزیستی و کمیته امداد روزگار می گذرانیم و به تازگی توانستیم با کمک خانواده و بهزیستی این خانه را تعمیر کنیم چون من و مادرم هر دو نمی توانیم از پلکانها بالا برویم و این خانه برایمان راحت است.
وی از حمایت بهزیستی گفت: من اگر برای تعمیر خانه وام چهار درصدی دریافت می کردم از گردونه بهزیستی خارج می شدم و این دغدغه بزرگ برای افرادی که مثل من تحت پوشش بهزیستی هستند می باشد گفت: چرا با پرداخت و گرفتن وام یک معلول از بهزیستی باید از گردونه خارج شود .
مینا جعفردوست گفت: راه ورود تا منزلمان را مشاهده کردید و من بارها از مسئولین محل به خصوص دهیار و شورا خواستم که راه را برایم کمی درست و شن ریزی کنند ولی تا امروز توجه نشده و من با سختی فراوان در این کوچه برای نیازهایم بیرون می روم.
وی می گوید در روز بارانی ویلچرم چون اتوماتیک است نمی توانم بیرون بروم و باید حتما راه خشک باشد در حالی که من نان خانه را خودم تامین می کنم و به نانوایی می روم.
مینا که دستی در هنر دارد از تابلوهای فرش خود می گوید عکسی از تابلوهایم توسط بهزیستی شهرستان به نمایشگاهی در مسکو فرستاده شده و من به علت شرایط جسمی نمی توانم زیاد روی دار قالی بنشینم اگر چه این صنعت را دوست دارم .
البته چیدمان منزل مینا و اشپز خانه که کاملا با شرایط خودش ساخته و گلدانهایش همه نشان داد که مینا چقدر خوش ذوق و با سلیقه است و حیاط منزلشان که جارو و برگهای پاییزی گوشه ای جمع شده بود و مینا در پاسخ به ما گفت: من روی ویلچر می نشینم و با جارو همه جا را تمیز می کنم.
این جوان خوش ذوق که برای سرگرمی خود بافتنی را نیز کنار دستش داشت گفت: من برای نیازهای خودم اینها را می بافم و نمی توانم بیشتر تولید و عرضه کنم.
مینا از مراجعات خود می گوید برایم پولداشتن مهم نیست ولی اگر جایی مراجعه کنم و کارمندان آن مجموعه با من برخورد خوبی نداشته باشند خیلی ناراحت می شوم .
وی می گوید شاید من عصبی بروم زیرا من مشکلم حاد تر است اگر چه همه ممکن مشلات داشته باشند ولی باید برخوردها خوب باشد .
وی بهزیستی را تنها مکانی دانست که افراد معلول به انجا می روند زیرا به هر ارگانی مراجعه کنیم به ما می گویند بهزیستی و من می دانم امروز بودجه و اعتبارات کم است ولی خواهشم برخورد خوب کارکنان بهزیستی با افرادی مثل من است و باید به ما با برخورد شان دلگرمی بدهند.
مینا از تنهایی و نداشتن کار و سر گرمی گلایه دارد و می گوید من نمی توانم به هر کلاس یا سالن ورزشی بروم چون اکثرا پلکانی هستندو برخی کلاسها از جمله نقاشی را که خیلی دوست دارم به علت هزینه نمی توانم بروم. .
وی می گوید من به خیلی از مشاغل فکر کردم ولی دیدم شرایط من و راه منزل اجازه نداد. از جمله پرورش قارچ و اوردک داری و غیرو…. ..و گفت: اینها نیاز دارد کسانی کنارت باشند ولی پرورش گل و گیاه را خیلی دوست دارم و توان مالی ایجاد این فضا را برایم غیر ممکن ساخته .
وی گفت: اگر کسی پیدا شود من زمین دارم و می تواند در همین حیاط گل خانه ایجاد کند و من مراقبت از انها را عهده دار می شوم برای اینکه فقط بتوانم ماهانه مبلغی دریافتی داشته باشم.
از گفتگو در کنار مینا و مادر مهربانش دریافتیم که مینا نمی خواهد پولی بدون کار و زحمت دریافت کند و دوست دارد بابت کاری که انجام میدهد درامد داشته باشد.
او از من خواست که مسئله گل خانه و اینکه فردی پیدا شود تا فضای گل خانه را برایش فراهم کند را در خبرم بیشتر منعکس کنم. ما نیز ضمن تشکر از این جوان خوش اخلاق و خوش ذوق به ایشان قول دادیم که هر کاری توانستیم انجام دهیم.
مینا در در پایان این دیدار با نشستن روی ویلچر برای بدرقه ما از حیاط منزل بیرون امده و مسافتی را با ما در کوچه ی گلی و شیب دار پیمود و گفت: همه منو می شناسند چون من با این ماشین کوچکم بعضی روزها تا شهر می روم و از این کار راضی هستم و هیچ نگرانی بابت معلولیت ندارم.
تهیه گزارش؛ زلیخا صفری راسته کناری