اختصاصی/صفیر گیلان؛ به سن جوانی میرسیم، با ذوق و شوق ازدواج میکنیم و زندگی جدیدی را آغاز و طبق برنامه ریزی دو نفره کار  و تلاش میکنیم تا سرپناهی تهیه کنیم،خودرویی خریداری  و به فکر ادامه زندگی با آوردن فرزند باشیم و خلاصه آنچه در سنین جوانی و ازدواج در افکار و تخیلات زندگی می گذرد […]

اختصاصی/صفیر گیلان؛ به سن جوانی میرسیم، با ذوق و شوق ازدواج میکنیم و زندگی جدیدی را آغاز و طبق برنامه ریزی دو نفره کار  و تلاش میکنیم تا سرپناهی تهیه کنیم،خودرویی خریداری  و به فکر ادامه زندگی با آوردن فرزند باشیم و خلاصه آنچه در سنین جوانی و ازدواج در افکار و تخیلات زندگی می گذرد که می تواند در گذر زمان به واقعیت تبدیل شود و زندگی را شیرین کند اما این شیرینی چندین سال است که رنگ باخته و افکار و تخیلات و برنامه ریزی ها نمی تواند به واقعیت تبدیل شود.

یکی از مواردی که همه جوان هایی که تشکیل خانواده می دهند یا فرق نمی کند خانواده هایی پس از چند سال کار و تلاش می خواهندخانه دار شوند و فرزندان خود را در خانه خودشان به رشد و نمو برسانند و برای جامعه مفید باشند و حتی خود افراد خانواده از دغدغه ها و فشارهای عصبی بوجود آمده در گیر و دار اجاره و رهن خانه و جابجایی های هرساله دور باشند که این موضوع خود می تواند سلامت روانی جامعه را تضمین کند که خانواده دارای سلامت  و از دغدغه ها فاصله ها بگیرند.
زمین داخل خاک کشور،شن،سیمان،سنگ،چوب،آب،آهن،و هر آنچه برای ساخت یک مسکن و خانه لازم است در خاک کشورم وجود دارد و اما قیمت های فضایی خرید خانه ،آرامش خانواده را برهم میزند( به آمار و ارقام چندسال پیش دقت کنید خانه متری تقریبا ۱ تا ۱.۵ میلیون تومان بود اما امروز ۵ تا …  میلیون تومان).مگر نه این که ما ایرانی هستیم و هم وطن،خوب تلفظ کنید هم وطن،همشهری،هم خاک و آخرین نقطه زندگی همه ما می شود همان مقدار زمین و خاکی که برای همه ما برابر است و عدالت در آن رعایت می شود.
هر سال که برنامه ریزی میکنیم تا مقداری از درآمد ناچیز خودمان را برای خریدخانه اختصاص دهیم اما به یکباره با افزایش چندین برابری آن روبرو می شویم و هر آنچه رشته بودیم پنبه می شود،آسایش و آرامش از خانواده صلب می شود و این آشفتگی و برهم ریختگی به جامعه سرایت می کند،خانواده ای که باید به عنوان مجموعه کوچکی از کشورمان از دغدغه ها بدور باشد با نگرانی های بسیاری روبرو می شود و در نوع حاد آن زندگی ها به خطر می افتد و باعث جدایی و پاشیدگی خانواده می شود.
این یک کفه ترازو است اما کفه دیگر تفاوت دارد همان، هم وطن و همشهری و هم خاک هستند و میببنند که مشکلات بسیار است،خودشان انواع درآمد و سرمایه ها را دارند و بجای یک خانه یا مغازه ،چند خانه و مغازه دارند و آن ها را نیز اجاره داده اند اما همچنان ناراضی هستند و انگار وطن ،شهر و خاک دیگری دارند،نمیگویم انسان که بخواهم بحث متفاوت و طولانی شود.
چرا عده ای باید چند خانه و مغازه و امکانات آنچنانی داشته باشند و مالیات نپردازند و همزمان بتوانند از وام های آنچنانی و طرح های مختلف برخوردار شوند .چرا ؟چون دارا هستند .تا کی باید این بی عدالتی وجود داشته باشد .چرا یک خانواده نباید یک سرپناه برای خود داشته باشد اما یک خانواده سرپناه که چه عرض شود کاخ و کاخها داشته باشد و فاصله ها دور و دورتر شود
عده ای می گویندتحریم هستیم و تحت فشار یا شرایط اقتصادی و معادلات آن اینگونه است اما کجای این تحریم ها و معادلات اقتصادی نوشته ما نباید به همدیگر رحم نکنیم و کمک حال یکدیگر نشویم.

شاید عده ای بگویند دولت ها مقصرند،آری در نیمی از آن دولتها مقصرند چقدر اختلاس و دزدی،جیب پدری و خاک مادری چقدر ظرفیت دارد که هر کس از راه آمد تکه ای از آن را کند و برد.

اما با همه اوصاف نیمی از آن باز به خودمان بر می گردد هم وطن،همشهری،هم خاک ،
یک خانه اضافه برای خود آباد میکنی می توانی یک خانه برای هم وطن خود آباد کنی و یک خانواده را نجات دهی .

عمر می گذرد و آنچه در آخر آن شامل حال ما می شود همان یک مقدار خاکی است که عدالت در آن  به طور ویژه رعایت می شود.

به قلم ؛رضوان عسکرپور ماسوله

رضوان عسکر پور ماسوله