به گزارش صفیر گیلان؛امام خمینی (س) به بسیاری از رشته های ورزشی علاقمند بودند ولی رشته خاصی را ترجیح نمی دادند. از جمله ورزشهایی که حضرت امام، خود بیشتر به آن اشتغال داشتند، می توان به کوهنوردی، فوتبال در سنین نوجوانی، شنا، ژیمناستیک، پرش طول و ارتفاع و ورزشهای باستانی و کشتی در سنین جوانی […]

به گزارش صفیر گیلان؛امام خمینی (س) به بسیاری از رشته های ورزشی علاقمند بودند ولی رشته خاصی را ترجیح نمی دادند. از جمله ورزشهایی که حضرت امام، خود بیشتر به آن اشتغال داشتند، می توان به کوهنوردی، فوتبال در سنین نوجوانی، شنا، ژیمناستیک، پرش طول و ارتفاع و ورزشهای باستانی و کشتی در سنین جوانی اشاره کرد. اما وقتی پا به سن گذاشتند، بیشتر به کوهنوردی و پیاده روی می پرداختند و هیچ گاه به خاطر برنامه ای، از ورزش نمی گذشتند.

نمونه هایی از مغتنم شمردن وقت در زندگی حضرت امام (س):

۱ـ امام خمینی (س) از کمترین زمان، بیشترین استفاده را می کردند و هیچگاه نمی گذاشتند وقتشان هدر برود. حجت الاسلام والمسلمین مسیح بروجردی (نوه امام) نقل می کنند: بارها می دیدیم که در دقایق قبل از آماده شدن سفره که معمولاً به بطالت می گذرد ایشان به مطالعه و تلاوت قرآن می پرداختند. یک بار برای کاری خدمت ایشان بودم، صحبت که تمام شد، نگاهی به ساعتشان کردند و گفتند: می توانی یک تعریف یک دقیقه ای بکنی؟ تا من خواستم به آن مسأله فکر کنم و ذهنم را بگردم، یک دقیقه گذشت و امام رادیو را روشن کردند و من تازه متوجه شدم که ایشان می خواستند همین یک دقیقه قبل از اخبار هم به بطالت نگذرد؛ چون عادت داشتند که خلاصه اخبار را سر وقت بشنوند.

۲ـ یکی دیگر از نمونه های زیبای مغتنم شمردن وقت در زندگی امام خمینی (س)، خاطره ای است که حجت الاسلام رحیمیان نقل می کنند: امام در بسیاری از اوقات در آنِ واحد و همزمان به کارهای متعدد اشتغال داشتند. در یکی از روزهای اوایل فروردین ۶۸، حدود ساعت هفت بعد از ظهر، حقیر را برای انجام کاری احضار فرمودند. وقتی مشرف شدم، حدود یک ساعت از غروب گذشته بود، ایشان در حالی که هنوز مشغول تعقیبات نماز مغرب و عشا بودند تسبیح در دستشان بود و ذکر می گفتند، به پشت خوابیده بودند و با بالا و پایین بردن پاهایشان، نرمش مخصوصی را که پزشک توصیه کرده بود، انجام می دادند، تصویر بدون صدای تلویزیون را مد نظر داشتند، به صدای رادیو گوش می دادند، علاوه بر این همه امور، علی نوه عزیزشان را در حالی که در کنار ایشان دراز کشیده بود و سعی می کرد حرکتهای امام را تقلید کند، مورد تفقد و نوازش پدرانه قرار می دادند و انجام نرمش، مانع از ابراز عطوفت نسبت به نوه خردسالشان نمی شد.

۱ـ حسن خلق

در تعریف حسن خلق گفته اند: حالتی است نفسانی که از به هم پیوستن و در هم تنیده شدن صفات نفسانی حاصل می شود و آن، حسن صورت باطن است که همان صورت نفس ناطقه و درک کننده می باشد. چنان که حسن خلق، حسن صورت ظاهر و تناسب اجزا با یکدیگر است. با این فرق که (حسن صورت ظاهر، اختیاری و اکتسابی نیست اما) حسن صورت باطن، ممکن است اکتسابی باشد. از این رو آیات و روایات بسیاری در تشویق و تحصیل آن وارد شده است

قرآن کریم، خطاب به پیامبر اکرم (ص) می فرماید: وَ إِنّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ؛[۱۵] همانا تو بر اخلاق بزرگی هستی.

و نیز می فرماید: فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْحَوْلِکَ؛[۱۶] پس به سبب رحمتی از سوی خدا است که با اینان نرم شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از پیرامونت پراکنده می شدند.

امام خمینی (ره) درباره حسن خلق فرمودند: شیوه ائمه ما و اولیای خدا و انبیای خدا بوده است که خودشان را خدمتگزار مردم می دیدند و با حسن معاشرت و با رفتار انسانی، با رفتار الهی رفتار می کردند. و کارهایی را که باید انجام بدهند، با همین حسن رفتار انجام می دهند.

و باز در جایی نقل می کنند: پیغمبر خدا صلّی الله علیه و آله وقتی غضب می فرمود، اگر ایستاده بودند، می نشست و اگر نشسته بود، به پشت می خوابید، غضبش ساکن می شد.

امام (س) نیز این حسن صورت باطنی را به خوبی با الگوگیری از ائمه معصومین (ع)، کسب کرده و با تمام اشتغالات ذهنی و فکری که داشتند، هم اهل مزاح و شوخی بودند و هم از خلق و خویی بالا برخوردار بودند. این نرم خویی و آرامش در کلام و رقّت قلب ایشان به گونه ای بود که همه افراد خانواده؛ حتی بچه ها به خود اجازه شوخی و مزاح با ایشان را می دادند. ایشان همیشه در حال لبخند بودند تا جایی که نوه های امام؛ خانمها نعیمه و عاطفه اشراقی، نقل می کنند: همه ما فکر می کردیم که امام، ما را بیشتر از دیگران دوست دارد؛ چون به همه لبخند می زدند.

در این مجال، به چند نمونه از حسن خلق امام اشاره می شود:

۱ـ سبقت در سلام کردن؛ از طلاب و شاگردان ایشان بسیار نقل شده است که هنگامی که خدمت ایشان می رسیدیم، برخورد ایشان طوری بود که گویی دو طلبه هم سطح هستیم و گاهی اوقات که خدمت ایشان می رفتیم، اگر فاصله مان حدود ۱۰ ـ ۱۵ متر بود، سعی می کردیم جلوتر برویم و سلام کنیم تا ایشان متوجه شوند. اما ایشان قبل از رسیدن ما، سلام می کردند و همیشه پیشی می گرفتند و هیچگاه خودشان را به عنوان یک استاد نمی گرفتند و با خوشرویی با همه روبرو می شدند.

۲ـ خوش رفتاری و لطافت کلام امام موجب شده بود تا کودکان، انس عجیبی با امام داشته باشند. امام محبت زیادی به بچه ها داشتند و بچه ها هر کاری به جهت کودکی می کردند، ایشان جلوگیری نمی کردند و حتی دیگران را نیز که قصد جلوگیری داشتند، منع می کردند و می گفتند: بچه ها را آزاد بگذارید.

۲ـ زهد و ساده زیستی

شیوه زندگی امامان شیعه (ع) این بود که اسیر دنیا و دلبسته به آن نبودند و در هر وضعی، این روحیه را با کمال قدرت حفظ نموده و با این حال از مواهب دنیا استفاده می کردند. رسول خدا (ص) فرمودند: «طوبی لمَن أسلَم وَکانَ عیشُه کفافاً»؛ خوشا به حال کسی که اسلام را بپذیرد و زندگی او به قدر کفاف باشد.

امام نیز از این حالت روحی مستثنا نبود و این گونه زندگی کردن، با روح او و پدرانش عجین شده بود. هیچ گاه از سطح کمترین فرد جامعه بالا نیامد و حتی حاضر نشد در گرمای طاقت فرسای نجف، پنکه ای بخرد و یا شبها برای استراحت به منطقه خنک تری؛ مانند کوفه برود. امام، حتی در پاریس نیز، با وجود سرمای هوا و کهولت سنّشان، دستور دادند وسایل گرمازای منزل مسکونی شان را خاموش کنند تا با مردم ایران که در زمستان ۵۷ به علت کمبود نفت در مضیقه بودند و سرما را تحمل می کردند، همدردی کنند. زهد و سادگی امام، یادآور زهد و سادگی انبیای سلف صالح بود و همه را متحیر کرده بود. نکته مهم این بود که امام می توانست در بهترین شرایط، به لحاظ مادی، زندگی کند اما ساده می زیست.

اگر کسی از تمکن مالی برخوردار نباشد و ساده زندگی کند، ارزش نیست؛ زیرا سادگی بر او تحمیل شده است. لذا بعضی، سادگی را نشأت گرفته از فقر می دانند و معتقدند: کسی که ندارد، ساده زندگی می کند. ولی میان فقر و سادگی تفاوت وجود دارد؛ سادگی، بر فقرا، تحمیل شده است اما ساده زیست ها، سادگی را خود انتخاب کرده اند؛ با آن که ممکن است از تمکن مالی هم برخوردار باشند و این، یک ارزش است.

این سادگی در زندگی امام و اطرافیان ایشان، قابل مشاهده بود. ایشان نه تنها از تجملات بیزار بودند، بلکه از امور غیر تجملی هم دوری می کردند.

سید حمید روحانی؛ از نزدیکان حضرت امام (س) و مؤلف کتاب تحلیلی از نهضت امام، می گوید: امام در زندگی همواره ساده می زیست، ساده می پوشید، ساده می خورد، از غذای چرب و نرم پرهیز می کرد، از خوراکی های مقوی پرهیز می کرد؛ در نجف غذای مورد علاقه ایشان نان و پنیر و گردو بود. در رفت و آمدها، تا جایی که امکان داشت از گرفتن اتومبیل خودداری می کردند.

البته سادگی جزء خصایص حضرت امام بود و هیچ حادثه ای باعث نمی شد تا این خصیصه جای خود را به چیز دیگری بدهد. ایشان حتی پس از پیروزی انقلاب و ورود به خاک میهن و در اوج احساسات مردم، سادگی خود را حفظ کردند و از بسیاری از تجملات دوری کردند. امام (ره)، حتی مراسم تشریفات ورود به میهن را نیز اجازه ندادند و فرمودند: مگر می خواهند کورش را وارد ایران کنند… یک طلبه از ایران خارج شده و همان طلبه به ایران باز می گردد. من می خواهم میان امتم باشم و همراه آنان بروم ولو پایمال شوم.

امام در زندگی خود با الگوگیری از بانوی بزرگ اسلام، همواره ساده زیستی را؛ برای خود، مردم و مسئولین، مورد تأکید قرار داده و ترجیح می دادند در اتاقشان، به جای فرش، موکت پهن باشد و اغلب با مخالفت اطرافیان (به جز افراد خانواده) روبرو می شدند.

خاطرات زیادی از ساده زیستی امام نقل شده است اما جالبترین و زیباترین آنها، ملاقات امام با افراد بیگانه و گاهی منافقینی که بعدها با مشاهده زندگی و رفتار امام؛ به عنوان رهبر جامعه اسلامی، به خود آمده و مسلمان شده اند، می باشد. این قبیل خاطرات، برای همه تکان دهنده است.

سرگرد حسین مرتاضی نقل می کند: بهمن ماه بود. به مناسبت دهه فجر، بیست تا سی نفر از مهمانان کشورهای خارجی خدمت حضرت امام رسیده بودند. یکی از آن ها، یک مسلمان آمریکایی بود؛ پیرمردی با چهره خیلی شفاف و محاسن بلند. از آن زمانی که قرار شد آنها دست امام را بعد از ملاقات ببوسند، این شخص شروع به گریه کرد، عجیب گریه می کرد. تمام آنهایی که در اتاق بودند، تحت تأثیر گریه او قرار گرفتند. بعد به داخل محوطه ای که منزل حضرت امام بود، آمدند. او به زبان دست و پا شکسته، انگلیسی و عربی سؤال کرد: «بیت الخمینی کلّه…؟»؛ همه منزل خمینی، همین است؟! گفتیم: آری. ما روی حیاط را با پلاستیک و چادر سقف زده بودیم تا حیاط برای حضرت امام گرم باشد. وقتی مرد وارد حیاط شد، با حالت عجیبی به آن جا نگاه می کرد و مدام سؤال می کرد بیت الخمینی؟… و می گفت: امام کجاست؟ با اشاره گفتیم: صبر کن! امام الآن می آیند. برایش غیرمنتظره بود رهبر جامعه اسلامی که تمام دنیا را با یک پیامش می لرزاند چنین منزل محقری داشته باشد و از آنجا بتواند این چنین بر جامعه اسلامی حکمرانی کند. و عجیب بود زمانی که حضرت امام تشریف آوردند، ایشان همین طور گریه می کرد. با گریه دست امام را بوسید و عقب عقب از مقابل حضرت امام عبور کرد. گریه این مرد و تعجبی که از منزل حضرت امام کرده بود بسیار عجیب بود.

۳ـ ورزش

امام علی(ع) می فرمایند:«آفه النجح، الکسل»؛[۳۰] آفت پیروزی و موفقیت، تنبلی است.

از جمله کسانی که بسیار به امر ورزش اهمیت می دادند و خود به آن عمل می کردند، رهبر کبیر انقلاب بودند. ایشان تأکید زیادی بر ورزش سالم داشتند و می فرمودند: عقل سالم در بدن سالم است. ورزش همان طور که بدن را تربیت می کند… عقل را هم سالم می کند و اگر عقل سالم شد، تهذیب نفس هم دنبال او باید باشد. شما همان طور که ورزش می کنید و اعصاب خودتان را قوی می کنید، و ان شاء الله برای مملکت و آتیه مملکت مفید خواهید شد، لازم است که همه ابعاد وجودی خودتان را تحت تربیت ورزشی درآورید.

و در جای دیگر می فرمایند: آن ها که جنبه ورزشکاری و مادی را دارند، آنها جوانهایی هستند که قوای جسمی شان به خاطر همین ورزش نشاط و آمادگی پیدا می کند، آن وقت روح آنها معنویات و ایمان را زودتر قبول می کند.

امام خمینی (س) به بسیاری از رشته های ورزشی علاقمند بودند ولی رشته خاصی را ترجیح نمی دادند. از جمله ورزشهایی که حضرت امام، خود بیشتر به آن اشتغال داشتند، می توان به کوهنوردی، فوتبال در سنین نوجوانی، شنا، ژیمناستیک، پرش طول و ارتفاع و ورزشهای باستانی و کشتی در سنین جوانی اشاره کرد. اما وقتی پا به سن گذاشتند، بیشتر به کوهنوردی و پیاده روی می پرداختند و هیچ گاه به خاطر برنامه ای، از ورزش نمی گذشتند و در توصیه هایشان به فرزندان و نوه های خود می فرمودند: «در ساعت تفریح، درس نخوانید و در ساعت درس خواندن، تفریح نکنید؛ هر کدام در جای خود».و نیز می فرمودند: «من، نه یک ساعت تفریحم را گذاشتم برای درس و نه یک ساعت وقت درسم را برای تفریح گذاشتم».

حجت الاسلام علی دوانی می گوید: حجت الاسلام سید احمد خمینی، در زمان حیات امام، در یک مصاحبه خصوصی که درباره زندگی خود می گفت، اظهار کرد: «امام ما را در انتخاب کارمان آزاد می گذاشت؛ مثلاً من علاقه زیادی به فوتبال داشتم و بر سر آن چندین بار دستهایم شکست که هنوز آثار آن هست». آن موقع ها ما هم در قم اطلاع داشتیم که ایشان بهترین فوتبالیست دبیرستان خود است. پدری که برای سلامتی خود، دهها سال پیش، این ورزش مهم را، با حفظ لباس روحانیت معمول می داشت، طبیعی است که کاری به انجام آن توسط فرزند دبیرستانی خود نداشته باشد و آن را جهت ورزیدگی بدن برای او لازم بداند، به خصوص که مورد علاقه او هم بوده است.

از جمله ورزشهایی که امام به آن اشتغال داشتند، کوهنوردی و پیاده روی بود. ایشان بعضی از تابستانها به «درکه» تهران می رفتند و یک ماه با خانواده، در منزل یک پیرزن، به سر می بردند. امام، عصرها با همان لباس روحانیت به کوه تشریف می بردند. این عمل امام تا سن پنجاه سالگی ادامه داشت.

امام طی یک برنامه منظم، روزانه یک ساعت و نیم پیاده روی می کردند. و علاوه بر آن، حرکاتی را که پزشکان برای ایشان تجویز کرده بودند، در حین انجام کارهای دیگر، انجام می دادند. ایشان در هر موقعیت مکانی (حتی زندان انفرادی و یا خانه ۴۵ متری نجف) یا در هر برهه زمانی (حکومت نظامی) برنامه قدم زدنشان را رها نمی کردند.

مرحوم حاج سید احمد خمینی نقل می کنند: امام تا همین اواخر، روزی یک ساعت و نیم پیاده روی می کردند و حرکت های ورزشی را به راحتی انجام می دادند و مرتب حرکاتی که پزشکان برای کمردرد و پادرد ایشان تجویز کرده بودند، انجام می دادند