صفیر گیلان/درست عمل کردن به وظایف و اینکه چرا دکتر نوبخت  در قلب و ذهن مردم  حتی جامعه ناشنوایان جا  خشک کرده و این نشانه خدمت ،محبت،احترام و ارزش گذاری خادم به ملت است و این حس خوشحالی برایمان زیبا بود

اختصاصی/صفیر گیلان ؛نیمروز یک روز از اسفند ماه است و خیابان‌ها در همزمانی با ساعت تبلیغاتی نامزدها در شهرستان رشت شلوغی دو چندانی به خود گرفته اند از ازدحام شهر که می گذری به محل گردهمایی نامزدهای دوازدهمین دوره انتخابات مجلس میرسی و بنر پشت بنر و اسم پشت اسم ،خدابا این شهر چه آسانی سنگین و با تجربه را در کنار اسامی جوانان یدک می کشد جای شکر است که بعد از ۴۵ سال از پیروزی انقلاب مردم ما چنین وفادارند.

از بنر تا بنر ،از سخنرانی نامزدی تا جشن و پای کوبی هواداران نامزد دیگر
همچنان که نگاهت را از میادین زیبای شهر که مادرانه همگی را نوازش می کنند و در آغوش می گیرند کمی آن طرف تر پوستری چشم نواز است و لبخند معلمی که تو را به یک آرامش و آموزش دعوت می کند
تازه متوجه می شوی که اینجا همان‌جایی است که با پیام یک آشنای دیرینه در حوزه رسانه دعوت شده ای .
آرام آرام با همراهی همرهان رسانه‌ای از پلکانها بالا می روی و دوست نداری که با استفاده از ابزار روز(آسانسور) در سریعترین زمان به جایگاه برسی چون اینجا همه در تکاپو هستند و تو لذت می بری.

آرامش و سکوت بر سالن حکمفرماست  نیست زیرا  سالن با  مهمانان که همه شنوا هستند و  در حال گفتگو هستند و این جمع رسانه هر جا باشد نسانه زنده بودن و پویایی است یعنی شهرم زنده به عقاید و عقیده هاست.

بر جای خود می نشینم و کمی دور و اطراف را می نگرم بسیاری را می شناسم واما  برخی همه که جدیدتر و جوانتر هستند را نمی شناسم.

در این زمان ناخودآگاه چشمم در چرخش به حاضران در سالن به پیر مردی افتاد که بسته روزنامه در دست دارد و من این چهره را خوب می شناسم با اشاره سر تکان دادم و سلام را به تعظیم دو دستانم تقدیم نمودم

پیرمرد نیز با دیدنم بسیار خنده شیرین را از لبان خود که در صورت چروکیده سالها سختی و تلاش پنهان بود به حترام تقدیم کرد.

این پیر مرد مهربان سالهاست که من و دیگران را برای رسیدن به مقصد همراهی کرده و ایشان یک راننده ناشنوا است که با تمام احترامی که برای این قشر عزیز جامعه قائل هستم و بنده را ببخشند که از این اصطلاح استفاده می کنم  زیرا بنده مسافت فومن به رشت و برعکس را در بیشتر مواقع در طی سالهای فعالیت رسانه ای  با ایشان همسفرم و زیباترین نوشته دنیا را می تواند در کنار فرمان ماشین ایشان ببینید که
با شهامت و شجاعت نوشته «من یک راننده ناشنوا هستم» کرایه مسیر ۱۵هزار تومان تا فومن و برعکس.البته ایشان از کرایه های ۱۰ ریالی و هزار تومانی و دو هزار و یه هزار امروز به ۱۵هزار تومان رسید!!!!

در این میان که صدای رسانه ها در تبادل اخبار به همدیگر بلند بود کنار آقای عباسی رفتم و خواستم بدانم که چرا آمده در این جمع آیا روزنامه نگار بوده و من نمی دانستم یا خیر!

کنارش ایستادم و با اندک اشاره که متاسفانه نیاز جامعه است که هر کدام از ما به اندازه توان بتوانیم با این افراد ارتباط بگیریم فهمیدم که فقط به عشق دکتر آمده
روزنامه های قدیمی را که برخی خیلی کهنه و گوشه و کنارشان پاره و از بین رفته بود و بوی قدمت طولانی داشت را نشانم داد و در تمام این حرکات انگشت روی عکس دکتر نوبخت نهاد و با اشاره گفت:که از بچگی دوستش داشتم و من فهمیدم که چه می خواهد بگوید.
خنده هایش با چهره مهربان و اینکه انگشت روی عکس دکتر و بعد مشت‌های گره خورده را روی قلب می فشر فهمیدم که دوستدار دکتر نوبخت است و می گوید در گذشته با این انگشت رای دادم به دکتر دادم و امروز هم می خواهم بگویم به دکتر رای می دهم. و آمده ام که این بیعت را نشان دهم.
بخاطر اینکه بتوانم بیشتر بفهمم توجه همکاران نیز به ما جلب شد و عوامل اجرایی به کنارم آمدند و گفتند که کمی سکوت رعایت شود.

اما در میان گفتگوی من با این پیرمرد دریافتم که می خواهد کسی وی را به دکتر معرفی کند و این خواسته ایشان از بنده بود.
در جای خودم نشستن و بعد از معرفی برخی رسانه ها و سوال و جوابها نوبت به بنده رسید تا از دکتر نوبخت سوالی داشته باشم.

از جا بلند شدم و با میکروفون تو دست خطاب به ایشان گفتم سناطور نوبخت خدا قوت،
و با دستم  و ایما و اشاره به پیرمرد  و اینکه بگویم این راننده  آمده تا دوباره با شما عهد ببندد و این یعنی دکتر نوبخت در دل مردان پیر استان و رشت جایگاه خاص دارد

همیشه تلاش کردم که یک شهروند دوستدار و حامی ناشنوایان  و معلولان و کم توان باشم و اینجا بعد از اشاره  پیرمرد را به دکتر نوبخت ،وی با خوشحالی بلند شد و به کنار دکتر نوبخت رفت و روزنامه را نشان داد و اینکه با حرکت بگوید چه اندازه دوستش دارد و در قلبش جا دارد و از خردسالی دکتر را می شناخته و اینها را ما از حرکات بدنش فهمیدم.

این یعنی درست عمل کردن به وظایف و اینکه چرا دکتر نوبخت  در قلب و ذهن مردم  حتی جامعه ناشنوایان جا  خشک کرده و این نشانه خدمت ،محبت،احترام و ارزش گذاری خادم به ملت است و این حس خوشحالی برایمان زیبا بود.

البته باید بگویم که شب گذشته و در آخرین شب تبلیغاتی دکتر نوبخت ما نیز شاهد حضور افراد کم توان جسمی و دارای معلولیت بودیم که با ویلچر در این مراسم حضور داشتند

  • نویسنده : زلیخا صفری راسته کناری