چندی پیش گزارشی در یکی از رسانه های استان پیرامون فعالیت نت ورک مارکتینگ ها در گیلان منتشر شد که دارای نکات جالبی بود. در بخشی از این گزارش، قصه پسر ۱۶ساله ای را روایت می کرد که بصورت مخفیانه و بدور از چشم والدین خود به فعالیت در شرکت های بازاریابی شبکه ای مشغول […]

چندی پیش گزارشی در یکی از رسانه های استان پیرامون فعالیت نت ورک مارکتینگ ها در گیلان منتشر شد که دارای نکات جالبی بود. در بخشی از این گزارش، قصه پسر ۱۶ساله ای را روایت می کرد که بصورت مخفیانه و بدور از چشم والدین خود به فعالیت در شرکت های بازاریابی شبکه ای مشغول بود و پس از تحمیل ضررهای میلیونی، مجبور به فروش لپ تاپ و دیگر لوازم شخصی خود شده و با توجه به سن پایینش، مشکلات روحی و اجتماعی بسیاری را نصیب خود کرده بود.

کسب درآمد به شیوه های نوین در جامعه امروز امری مهم تلقی می شود و در کشورهای توسعه یافته نیز بر همین منوال و تکیه بر ابزارهای ارتباطی مختلف، فرصت های زیادی برای اشتغال و کسب سود اقتصادی برای عموم مردم ایجاد شده است. در ایران نیز با توجه به گرایشات جوانان و نیاز روز قشر نوپای جامعه به حضور در فعالیت های اقتصادی و همچنین جلوگیری از گرایش مردم به سمت شرکت های هرمی و زیرزمینی، رویکردهای دولتی به سمت به رسمیت شناختن این گروه ها پیش رفت و با اعطای مجوزهایی تحت عنوان «شرکت های بازاریابی شبکه ای» زمینه های حضور اعضای جامعه را در چنین فعالیت هایی در چهاچوب قانون فراهم آوردند.

در اینجا با چگونگی درآمدزایی و کسب سود در این فعالیت ها و یا تفاوتشان با شرکت های هرمی کاری نداریم و موضوع اصلی بر سر استراتژی نه چندان اخلاقی بانیان این شرکت ها در عضوگیری و ایجاد شبکه های انسانی است. کافی است تنها یکبار یه یکی از این شرکت های بازاریابی شبکه ای در سطح شهر سری بزنید. در نگاه اول در خواهید یافت که بیش از نیمی از فعالان این عرصه را نوجوانان و دانش آموزان دبیرستانی حتی گاها بدون اطلاع والدینشان تشکیل می دهند که اکثرا برای نخستین بار در عمر خود یک فعالیت را در راستای کسب منفعت اقتصادی تجربه می کنند.

البته نگارنده قصد منفی جلوه دادن این فعالیت ها را در نزد افکار عمومی ندارد و معتقد است حضور چنین شرکت هایی با این قدرت فراگیری و دامنه فعالیت، خواهد توانست حتی موتور محرکه اشتغال در کشور باشد ولی اینکه بیاییم با سو استفاده از منابع انسانی موجود در مدارس برای بچه مدرسه ای ها تاکتیک ترسیم کنیم  و با جو انداختن در مراکز آموزشی کشور، آن ها را بدون کوچکترین تجربه ای وارد دنیای وسیعی از مراودات تجاری و اقتصادی کنیم؛ نه با عقل جور در میاید و نه با ملاک های اخلاقی.

در اینکه این حرفه عرصه پرسود و نان و آب داری است که شکی نیست اما مگر چند نفر از این بین موفق به دریافت سودهای کلان می شوند که حال بیاییم درِ گوش دانش آموزان مملکت، لالایی پولدار شدن و ره صدساله را یک شبه طی کردن بخوانیم و این سودای ثروت را در مخیله شان بگنجانیم تا ریالی از عضویت او در شبکه خود عایدمان شود اما به تاوان تباه کردن آینده او و ایجاد حس سرخوردگی برای فردی که قرار است آینده ساز جامعه باشد، چه نتیجه دیگری از آن ما می شود؟

نوجوانان شانزده، هفده ساله ای را در نظر بگیرید که حتی بدون اطلاع خانواده شان روزبه روز در باتلاق این کلک های نوین ثروتمند شدن فرو می روند و کارشان به جایی می رسد که لپ تاپ و گوشی خود را می فروشند تا زیان حضور در این فضاها را جبران نمایند.

در اینجا می بایست رسانه ها و مدارس و علی الخصوص خانواده ها در مسیر آگاه سازی آینده سازان جامعه نسبت به چنین مقوله هایی هر چه سریع ترگام های موثری بردارند تا شاهد از دست رفتن سرمایه های اجتماعی کشور نباشیم.
*سردبیر دوهفته نامه خط آخر