دقایق بسیار دلهره آوری بود. پدر هر لحظه از این می ترسید و امیر حسین نیز از درد زیاد تنها گریه می کرد.   به گزارش صفیر گیلان یک لحظه خشم آقای معلم سبب شد ۱۰ سانت از مداد تیز در سر دانش آموز ۱۰ ساله فرو رود.   مدادش را به خوبی تراشیده بود […]

دقایق بسیار دلهره آوری بود. پدر هر لحظه از این می ترسید و امیر حسین نیز از درد زیاد تنها گریه می کرد.

JamNewsImage01224784

  به گزارش صفیر گیلان یک لحظه خشم آقای معلم سبب شد ۱۰ سانت از مداد تیز در سر دانش آموز ۱۰ ساله فرو رود.

 

مدادش را به خوبی تراشیده بود تا بتواند تکالیف آقای معلم را سر کلاس بنویسد. صبح شنبه بود و با این امید که قرار است هفته خوبی را آغاز کند، وارد کلاس درس شد.

 

زمان آن رسید که معلم تکالیف دانش آموزان را ببیند. امیر حسین اما دفترش را در خانه جا گذاشته بود. باید پاسخ معلم را می داد. درسش تعریفی نداشت و معلم این بار هم گمان کرد که می خواهد از زیر درس و مشق فرار کند.

 

معلم به سمت او رفت تا تنبیه اش کند. امیر حسین، همچنان مداد در دست، در گوشه ای کز کرده بود. دست آقای معلم که بالا رفت، ترس تمام وجودش را فرا گرفت. دستانش را به عقب برد تا برابر سیلی معلم از خود دفاع کند اما به یکباره مداد در پوست سرش که برای راضی کردن مسئولان مدرسه موهایش را به سبک سربازان صفر تراشیده بود، رفت.

 

مداد تیز حدود ۱۰ سانت در داخل پوست سر دانش آموز رفت و معلم هراسان او را به درمانگاه شهر رودبار جنوب از توابع کرمان رساند. تجهیزات درمانگاه اما کافی نبود. به همین خاطر مجبور شدند دانش آموز را به درمانگاه مجهز تری در یکی از شهرستان های اطراف ببرند. پدر و مادر امیر حسین نیز خبر دار شدند تا فرزندشان را مداد در سر همراهی کنند.

 

دقایق بسیار دلهره آوری بود. پدر هر لحظه از این می ترسید که شاید مداد وارد جمجمه فرزندش شده باشد و امیر حسین نیز از درد زیاد تنها گریه می کرد.

 

برای بررسی وضعیت امیر حسین مرادی نیا، دانش آموز ۱۰ ساله ای که در پایه سوم دبستان تحصیل می کند با امیر حمزه مرادی نیا، پدر این دانش آموز گفت و گویی داشته است.

 

وی در رابطه با روز حادثه می گوید: امیر حسین جزو آن دسته از دانش آموزان درس خوان به حساب نمی آید. او پایه اول دبستان را دوبار خواند و به همین خاطر اکنون در سن ۱۰ سالگی کلاس سوم ابتدایی است. این طور که خودش تعریف می کند، روز حادثه دفتری که تکالیفش را در آن می نوشته را در خانه جا گذاشته و به همین خاطر با عصبانیت معلم مواجه می شود.

 

وی می افزاید: امیر حسین علاقه زیادی به تیز کردن مدادهایش دارد. همیشه در خانه مدادهایش را کامل تیز می کند تا در مدرسه مشکلی نداشته باشد. آن روز نیز او یک مداد در دست داشته و زمانی که معلم اقدام به زدن سیلی به او می کند گویا پس از برخورد دست معلم با دست امیر حسین که در پشت سرش قرار داشته، مداد وارد سر او می شود.

پدر این دانش آموز با اشاره به تماس مسئولان مدرسه با اعضای خانواده می گوید: پس از این حادثه، معلم مدرسه نیز به شدت ترسیده بود. بلافاصله از سوی مسئولان مدرسه با خانه ما تماس گرفته شد و به ما گفتند که در مدرسه برای امیر حسین اتفاقی افتاده است. آنها اعلام کردند که امیر حسین را به درمانگاه برده اند و ما نیز به آنجا برویم.

 

وی می افزاید: به درمانگاه که رسیدیم، پرستاران اعلام کردند که ممکن است وضعیت امیر حسین وخیم باشد و آنها قادر به انجام عمل در صورت نیاز نیستند. به همین خاطر با خودرو شخصی او را به درمانگاه مجهز تری در شهرستان “کهنوج” رساندیم.

 

پدر این دانش آموز از بیهوش کردن فرزندش جهت خارج کردن مداد از سر او خبر می دهد و می گوید: برای خارج کردن مداد از سر امیر حسین، پزشکان ابتدا او را بی هوش کردند. در نهایت نیز مداد را که حدود ۱۰ سانت آن در داخل پوست سر فرزندم فرو رفته بود، خارج کردند.

وی می افزاید: پس از خارج کردن مداد، سر امیر حسین ۱۰ بخیه خورد و پزشکان او را مرخص کردند.

 

پدر این دانش آموز با تاکید بر اینکه مراحل اداری شکایت از معلم را طی خواهیم کرد می گوید: مسئولان آموزش و پرورش شهرستان رودبار جنوب پس از این حادثه به دیدار فرزندم آمدند و اعلام کردند که خودشان پیگیر این تخلف خواهند بود. درخواست ما این است که این پیگیری صورت گیرد تا درس عبرتی برای سایر معلمان شود.

 

وی با اشاره به ملاقات های متعدد معلم از امیر حسین می گوید: امیر حسین پسر بازیگوشی است و این احتمال وجود دارد که او معلمش را به مرز عصبانیت رسانده باشد. پس از این حادثه، معلم چند بار با همسرش که او نیز فرهنگی است، به دیدار امیر حسین آمده و از او دلجویی کرده است.

 

پدر این دانش آموز می گوید: معلم مدرسه امیر حسین برای رفت و آمد از خانه تا مدرسه ۴۰۰ کیلومتر را طی می کند و برای کمک به دانش آموزان هر روز این فاصله را طی می کند اما ما نیز با هزار امید و آرزو فرزندانمان را به مدرسه می فرستیم و دوست نداریم که در مدرسه مورد ضرب و شتم قرار گیرند./میزان