امروز  امیر نوذر نعمتی- جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران به منظور بهره‌برداری از طرح‌های سلامت‌محور  و پروژه های محرومیت زدایی به شهرستان فومن سفر داشتند و در مزار شهدا جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش ،خاک مزار همرزم شهیدش را سرمه چشمانش کرد

اختصاصی/ صفیر گیلان؛ هشت سال دفاع مقدس روایت روزهای پرخاطره‌ای است که هر کدام یک فریم از آلبوم بی نظیر مقاومت رزمندگان اسلام را می‌سازد.

بیش از ۲۰۰ هزار شهید در جنگ تحمیلی داشته‌ایم که از هر کدام خاطرات متعددی به جای مانده است و نقل آن‌ها سر فصلی از کلاس درس ایثار است.

خاطرات جنگ در کنار تلخی‌ها و ناراحتی‌ها و درد از دست دادن و از دست رفتن، شیرینی وصال را هم دارد که شاید کمتر به آن پرداخته شده است.

واما موضوعی که در نوع خود بی نظیر است و شاید کمتر اتفاق بیافتد،صحنهاهایی که بسیار زیبا  و دلنشین است و آدم با دیدن آن صحنه دلش می خواهد بلند، بلند همگان را از شیرینی صحنه سیراب کند و همه طعم شیرین این لحظه معنوی  را با جان و دل بچشند و لمس کنند و در واقع بیاموزند و بدانند که شهدا همیشه زنده هستند و من خواستم امروز صحنه ای را که بر حسب اتفاق در مزار شهدای شهرستان فومن شاهدش بودم را برایتان به شیوا روایت کنم.

امروز  امیر نوذر نعمتی- جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران به منظور بهره‌برداری از طرح‌های سلامت‌محور  و پروژه های محرومیت زدایی به شهرستان فومن سفر داشتند و با همراهی سرهنگ خلبان ولی رحمانی- فرمانده دانشکده هوانیروز و مجری طرح‌های محرومیت‌زدایی ارتش،  نماینده مردم فومن و شفت در مجلس شورای اسلامی، معاون استاندار گیلان، فرماندار ،امام جمعه فومن و  رییس دانشگاه علوم پزشکی گیلان،مدیر کل اوقا و امور خیریه گیلان، مدیر کل بهزیستی گیلان  و تعدادی از معاونانادارات کل استان و مدیران شهرستان و خانواده معظم شهداء نیز در گزار شهدای فومن حضور داشتند..

امیر نعمتی در ابتدای امر برای گلباران مزار شهدا وارد وادی این صحن و سرا شدند و خواستند  به مقام شامخ شهدا ادای احترام کنند.

ایشان در بدو ورود بر مزار شهید افتخاری  نماینده اسبق مردم فومن و شفت در مجلس حاضر و سپس بر مزار شهدای دیگر شهرستان حضور یافتند.

در این گلباران انبوه مسئولان استان و شهرستان و خانواده شهدا امیر را همراهی داشتند و این جمعیت باعث شد تا با جلو و عقب رفتن صف گلباران امیر بر مزار شهیدی بایستد.

“مزار شهید کاظم آرش “ودر این لحظه بود که امیرنعمتی  ناخوداگاه گفتند وای اینکه عزیز همرزم من بودند و بر مزار شهید نشست و با دستانش کل مزار را غبار روبی کردو خاک مزار شهید را به صورت کشید و گفت: آنها سعادت داشتند تا شهید شوند و ما امروز ماندیم .

امیر در حالی که خاک مزار همرزم شهیدش را به صورت میکشید از شهید مطالبی را دکر می نمود و این صحنه قابل وصف نبود و انگار امیر دلش می خواست ساعتی را بر مزار همرزم شهیدش بنشیند.

امیر سرتیپ نعمتی با بیان اینکه دشمنان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز دست از دشمنی برنداشتند و به هر طریقی در تلاش هستند به نظام جمهوری اسلامی ضربه بزنند و الحمدالله تا به امروز موفق نشدند، افزود: اگر امروز ما امنیت داریم و در کشور با همه دسیسه‌های دشمن، مردم ما آزادانه زندگی می‌کنند به برکت ایثارگری‌ها و جان فشانی‌های خون شهداست.

عکس/زلیخا صفری

شهید کاظم‌ آرش‌
سرباز وظیفه‌ شهید کاظم‌ آرش‌ فرزند شادروان‌ برارعلی‌ به‌ سال‌۱/۵/ ۱۳۴۱ در روستای‌ نوگوراب‌ شهرستان فومن دیده‌ به‌ جهان‌ گشود. پس‌ از گذران‌ دوره‌ کودکی‌، وارد مدرسه‌ گردید و تا کسب‌ دیپلم‌ اقتصاد به‌ پیش‌ رفت‌.این‌ شهید، سال‌ اول‌ ابتدایی‌ را می‌گذراند که‌ پدرش‌ را از دست‌ داد و از آن‌ پس‌، تحت‌ تربیت‌ مادر قرار گرفت‌ و در آغوش‌ گرم‌ مادر پرورش‌ یافت‌.
وی‌ از همان‌ آغاز نوجوانی‌، خود را به‌ حرکت‌ توفنده‌ انقلاب‌ همگام‌ ساخت‌ و در اغلب‌ مجالس‌ مذهبی‌، شرکت‌ فعال‌ داشت‌. مدتی‌ عضو انجمن‌ اسلامی‌ روستای‌ نوگوراب‌ بود و در این‌ انجمن‌ به‌فعالیت‌ می‌پرداخت‌. درنیمه دوم سال ۱۳۶۰ سن‌ هیجده‌ سالگی‌ بود که‌ به‌ خدمت‌ سربازی‌ اعزام‌ شد و‌ بنابر ضرورت‌ به‌مناطق‌ جنگی‌ کشور اعزام‌ گردید.
این‌ سرباز فداکار اسلام‌ و ایران‌، مدتها در جبهه‌ حضوری‌ سبز و فعال‌ داشت‌، تا اینکه‌ سرانجام‌ دراول‌ مرداد ۱۳۶۲ در منطقه‌ عملیاتی‌ سردشت‌ که‌ در آنوقت‌ تحت‌ نفوذ حزب‌ مزدور کومله‌ کردستان‌ بود، در حین‌ انجام‌ ماموریت،‌ از مسیر جاده‌ سردشت‌ ـ مریوان‌ می‌گذشت‌ که‌ با تنی‌ چند از اعضای‌حزب‌ کومله‌ درگیر شد و بعلت‌ اصابت‌ گلوله‌ از سوی‌ ایشان‌ به‌ شهادت‌ رسید و بدینسان‌ به‌ وصال‌دوست‌ نایل‌ آمد. پیکر پاکش‌ پس‌ از انتقال‌ به‌ فومن‌، تشییع‌ و در گلزار شهدای‌ این‌ شهر به‌ خاک‌ سپرده‌شد.
**********************************
قسمتی از پیام شهید کاظم ارش به مادر عزیز خود در تاریخ ۱۷/۲/۱۳۶۱
مادرم آن وظیفه ای که در قبال اسلام وکشور عزیزمان داشتم ،دارم انجام وظیفه می کنم تا بتوانم ذره ای از وظیفه انسانی خود را به این انقلاب انجام دهم مادر جان به خاطر فرزندت نا را حت نباش زیرا فرزندت اولا برای خدا وثانیا برای کشور ثالثا رای شماها در اینجا خدمت می کند پس نباید هیچ نا راحتی داشته باشید اگر من ودیگران در اینجا نباشیم پس چه کسی می خواهد امنیت را بر قرار کند واسلام عزیز را به تمام دنیا صادر نماید فرزندت را به خدای سپرده ای ودر راه خدا فرستاده ای پس چه باک است از تو مادر مهربان که چنین در این انقلاب سهم دار ی تود د رنزد خدایت محترم هستی خدایت از تو راضی هست که فرزندت را در راهش وبرای اسلام به جبهه می فرستی .
تو از دیگران با آبروتر در نزد خدا هستی در ود خدا بر تو مادر که برایم زحمت کشیده ی من امروز یک جوان ۲۰ ساله هستم بار مسئولیت ورسالت زینب بر دوش منست وباید به نحو احسن انجام دهم .
باید در مقابل ستمگران چون کوه ایستادگی کرد ومانند اولاد علی (ع)مبارزه کرد
  • نویسنده : زلیخا صفری راسته کناری