اختصاصی/صفیر گیلان؛روند اتفاقات تلخ روز به روز در این سرزمین تسریع مى یابد و گاه سلسله وار سرازیر مى شوند و تا تنور همدلى و افسوس عمومى ناشى از حادثه اى ناگوار سردى نگرفته حادثه ى بعدى فتیله را بالا کشیده و این همدلى عمومى را داغ نگه مى دارد. گفته اند و نوشته اند […]

اختصاصی/صفیر گیلان؛روند اتفاقات تلخ روز به روز در این سرزمین تسریع مى یابد و گاه سلسله وار سرازیر مى شوند و تا تنور همدلى و افسوس عمومى ناشى از حادثه اى ناگوار سردى نگرفته حادثه ى بعدى فتیله را بالا کشیده و این همدلى عمومى را داغ نگه مى دارد.
گفته اند و نوشته اند از سیلى که آمد و شست و برد و گل و لاى بر جاى نهاد. نه بنا دارم از ابعاد و خسارت هاى مهیب این حادثه بنویسم و نه از آنچه حین و پس از این اتفاقات رخ داد ؛ که به مدد رسانه هاى مجازى و ظاهرا ملى با ابعاد سیلى که هنوز آرام نگرفته و سیلى شده بر صورت آرامشمان مواجه شده اید…

آنچه دغدغه این سطور است فرایند امداد رسانى به آسیب دیدگان و نقش گروههاى ذینفوذ و رسمى و غیر رسمى در این فرایند افسون زده ى خیرانه است. براى نخستین بار پس از یک مصیبت ملى شاهد رقابت زیرپوستى نهادهاى رسمى و غیررسمى در سازماندهى کمک هاى مردمى به آسیب دیدگان بوده و هستیم. نهادهاى رسمى با قدرت چانه زنى و ابزارهاى بیشتر و کارامدتر سعى در به حاشیه راندن چهره هاى حقیقى مردمى در این مناسک نسبتاً ملى دارند و در این راه حتى اگر لازم باشد حساب مسدود خواهند کرد و از سلاح تهدید و تحدید نیز بهره خواهند جست. اما واقعا اینهمه اصرار بر عدم گسیل کمک هاى مردمى به سمت حساب هاى چهره هاى محبوب چیست؟ احتمال سو استفاده و مسایلى از این دست؟ پس چرا در فجایع ماضى این احتمال دغدغه نشد؟

در هر صورت در این کشاکش خیرین رسمى و غیر رسمى نکاتى برجسته کمى بیش از پیش بر اذهان تلنگر زد. نخست اینکه بر خلاف تصورات بدبینانه اوضاع سرمایه اجتماعى در این سرزمین آنچنان بحرانى نیست و کافیست بلد باشیم از اعتماد عمومى ، این شاه کلید سرمایه اجتماعى درست و در مسیر اهداف عالى عمومى استفاده کنیم؛ دیگر این که روز به روز از اعتماد عموم جامعه به نهادهاى رسمى کاسته مى شود. این نه نیاز به اثبات دارد و نه دلیلى بر انکار و نفى آن وجود دارد. نهادهاى اجتماعى که وظیفه دستگیرى از محرومین ، آسیب دیدگان و رنج بردگان را برعهده دارند یا دچار کج کارکرد و دور شدن از اهداف ماهوى خویش شده اند و یا در بى کارکردى رخوت آمیز کسالت بار خویش غرقه اند. به هر دلیل دیگر این توان را ندارند که با برانگیختن همیت ملى و احساسات جمعى دستهاى کمک رسان و پاشنه هاى ورکشیده را به میدان عمل بیاورند. این دست و پا زدن ها نیز اگر مذبوحانه نباشند دستکم کسالت بارند و تلاش براى از میان برداشتن رقیب نتیجه اش بازگشت اعتماد عمومى نخواهد بود.

دست آخر اینکه به قول دوست بسیار نازنینى این صنعت خیریه پاى خیلى ها را وسط کشیده است. این سطرها را ننوشته ام که چشم بر استفاده تبلیغاتى خیلى ها از رنج عمومى ببندم. دلها بر رنج ها باید بسوزد و دستها باید دستگیر باشند. فرو رفتن تا زانو در آب و لبخند زدن و عکس انداختن و گذشتن هیچ نسبتى با انسان دوستى و خیر عمومى ندارد.

//علی جعفرزاده