بابا محمود چنان با ذوق حرف می زد که تو دلت می خواست ساعت ها سکوت کنی و کنارش بنشینی و به درد دلهایش گوش کنی دقیقا” همان کاری را که سرهنگ رحمانی این فرمانده غیور گیلانی انجام داد ،وی فقط و فقط به پدر نگاه می کرد و عرق روی پیشانیش به خاطر این همه لطف پدر شهید به نظام و رهبری تند تند جاری می شد و سکوت جواب همه ی این ابراز ارادت پدر شهید به نظام بود.

اختصاصی/صفیر گیلان؛ جنگ تحمیلی علیرغم همه تلخکامی‌هایی که از خود به جا گذاشت؛ یک چیز در آن به بهترین شکل عرصه ظهور و بروز یافت و آن مشارکت عام توده‌ها و صنف‌های مختلف مردم و مخصوصاً روح سلحشوری، شجاعت، جانفشانی و از خودگذشتگی مثال‌زدنی عده‌ی بسیار زیادی از رزمندگان در کنار رزمندگی و دفاع جانانه از دین و وطن بود.

ارتش فداکار جمهوری اسلامی، در کنار رزمندگان سلحشور سپاه و بسیج، دلاوری‌ها و رشادت‌های فراوانی در این عرصه خلق کرد که ناگفته‌های بسیاری از آن همچنان در سینه رزمندگان دفاع مقدس و حتی خانواده‌های آنان مکتوم و بیان‌نشده باقی‌مانده است.

امروز در رکاب سرهنگ خلبان  رحمانی جانشین مرکز اموزش هواپیمایی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ، به دیار آخرین شهید هوانیروز خلبان حسین فرزانه که در سی و یکم تیرماه ۶۷ در عملیات مرصاد به شهادت رسید پا نهادیم در بدو ورود به این شهر بعد از عرض ارادت به المان این شهید بزرگوار در میدان شهر به مسیرمان تا گلزار شهدای ماسال ادامه دادیدم.

خلبان فرزانه از تیزپروازان با ایمان و دلیر هوانیروز بود که خدمات بی‌شماری در انقلاب و جنگ از خود نشان داد و امروز سرهنگ خلبان ولی رحمانی، فرمانده گیلانی دانشکده هوانیروز ارتش به پاس این رشادت در دیار سرسبز ماسال حضور و در گلزار شهدای ماسال ادای احترام نمود  .

سرهنگ خلبان ولی رحمانی، فرمانده گیلانی جانشین مرکز اموزش هواپیمایی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ، و مدیر طرح‌های محرومیت‌زدایی نزاجا، به مناسبت سوم خرداد بعد از ادای احترام به ساحت مقدس شهدای شهرستان ماسال حرکت به سوی منزل شهیدی در شاندرمن را هدف قرار داد .

خلبان رحمانی بعد از طی مسافت از ماسال به طرف شاندرمن و عبور از خیابان که به نام این شهید مزین بود به کوجه باریکی که مزین به نام و تابلوی شهید بود رسید و مسافتی را در این کوچک خاکی در حاشیه شالیزارهای سبز پیمودیم تا به منزل شهید رسیدیم تا با حضور در منزل ابراهیم عبدی لمادمخی شـهـیـد نـیـروی زمـیـنـی ارتـش با خانواده این شهید در روستای چاله سرا  شاندرم دیدار و گفتگو کرد.

خانه روستایی که تمام حیات خانه پر بود از بوته ی گلهای بهاری که هر کدام با عطری و رنگ با تمام قدرت اردیبهشت گیلان را به رخ می کشید و در مشام  این عطر جاری می شد و به ویژه گل عطری در حیاط خانه بیشتر از همه مشام نوازی می نمود .

کفش ها را از پا در آوردیم و داخل ایوان خانه شدیم اینجا همه چیز عطر و بوی دیگری داشت اینجا دیوارهای گلی خانه به عکس شهید مزین شده بود و هر جای دیوار خانه عکس شهید را به رخ مسئولان و مدیران می کشید و این بیشتر بی الایشی  و دوری از رنگ و لعاب امروز جامعه صاف و ساده بود و ما متعجب شدیم.

جانشین مرکز اموزش هواپیمایی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ، کنار پدر شهید نشست و پدر با تمام ابراز ارادتی که به فرمانده داشت شروع کرد به ذکر مطالب با ارزش از شهید عزیزش که و اینکه پسرش برای دفاع از کشور و انقلاب و ناموس رفت و شهید شد.

بابا محمود چنان با ذوق حرف می زد که تو دلت می خواست ساعت ها سکوت کنی و کنارش بنشینی و به درد دلهایش گوش کنی دقیقا” همان کاری را که سرهنگ رحمانی این فرمانده غیور گیلانی انجام داد ،وی فقط و فقط به پدر نگاه می کرد و عرق روی پیشانیش به خاطر این همه لطف پدر شهید به نظام و رهبری تند تند جاری می شد و سکوت جواب همه ی این ابراز ارادت پدر شهید به نظام بود.

به پشتوانه ابراهیم زنده ام…..

بابا محمود با این گفته که ما خدا را داریم و  امام،اسلام و رهبر داریم و خدا ما را نابود نکرده و من هرگز شکر خدا را نمی توانم بجا بیاورم  زیرا زمین و زراعت به ما داده گفت: به پشتوانه ابراهیم زنده ام و اگر نبود ابراهیم من هم نبودم و من از خدا و فاطمه زهرا  که به من لطف داشتند ممنونم.

پدر شهید در حالی که دستهای پرازچین و چروکش را تا بالای سر می کشید و دعا می کرد و اشکهایی چون مروارید برگونه های مهربان و چروکیده که حاصل سالها تلاش و درد بود  واین اشک  که یادگار ابراهیم بر گونه پدر بود و من این را از دعای پدر دریافت نمودم می توانست درسها را  برای همگان در پی داشته باشد تا بدانیم که کجا بودیم و کجا هستیم و کجا خواهیم رفت  تاکید کرد؛ما مسلمانیم و دین ولایت علی داریم و امام را می پرستیم و خدا را در سینه داریم و خدا به شما سلامتی عنایت کند که به ما نظر داشتید و خدمت گذار مردم هستید..

 

 

سرهنگ رحمانی در دیدار با خانواده شهید ابراهیم عبدی ضمن تبریک سوم خرداد و روز فتح خرمشهر گفت: باور و اعتقاد راسخ داریم که شهادت، بالاترین مدال افتخار و حیاتی جاودانه است و امروز عزت و آبرویی که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دارد، به برکت خون شهدا و خانواده‌های آنها است.

رحمانی افزود: اگر زندگی‌ها براساس صداقت، عشق و علاقه شکل گیرد، محدودیت‌ها و محرومیت‌های زندگی هیچ گاه مانع رشد و پیشرفت نمی‌شود.

فرمانده گیلانی جانشین مرکز اموزش هواپیمایی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ،با بیان اینکه کسانی که لباس مقدس سربازی را می‌پوشند از همان روز اول با شهادت عجین هستند، تصریح کرد: ما در پناه ایثارگری‌های این شهدای والامقام و رشادت‌های مثال‌زدنی آنها امروز در دنیا سرافراز و سربلند هستیم.

گفتنی است، سرهنگ رحمانی به پاس جانفشانی این شهید بزرگوار  از پدر این شهید در  روستای شالکه و در منزل شهید تقدیر نمود.

در این دیدار فرماندار ماسال و فرمانده انتظامی و سپاه و مدیران ادارات و نهادها و ریاست بنیاد شهید و امور ایثارگران  ماسال حضور داشتند.

زندگینامه شهید ابراهیم عبدی

شهید ابراهیم عبدی، فرزند محمود به سال ۱۳۴۰ در خانواده‌ای کشاورز در چالکسر گوراب زرمیخ گیلان به دنیا آمد امّا در اوان سنین کودکی به همراه پدر و مادر به شاندرمن مهاجرت نموده و در روستای چاله‌سرا ساکن شدند.

شاندرمنی‌ها در ۲۱ بهمن ۱۳۶۰ دومین شهید خویش را در نبرد با استکبار جهانی و صدامیان تقدیم اسلام و انقلاب کردند.

همزمان با سومین سالروز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی شهید ابراهیم عبدی، سرباز دلاوری از خطه شاندرمن در نبرد با بعثیان صهیونیست صدامی در چزابه بستان به شهادت رسید.

 

 

  • نویسنده : زلیخا صفری راسته کناری