اختصاصی/صفیر گیلان؛روایت رزمنده دوران دفاع مقدس کسی که با  قرارگاه خاتم و پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد سازندگی روزگار گذراند و شاهد عینی بسیاری از رشادتها و شهادتها بود و امروز نیز جهادی در کنار مردم منطق محروم دیارش روزگار می گذراند و وقتی نامش را می بری همه از او به نیکی یاد می کنند […]

اختصاصی/صفیر گیلان؛روایت رزمنده دوران دفاع مقدس کسی که با  قرارگاه خاتم و پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد سازندگی روزگار گذراند و شاهد عینی بسیاری از رشادتها و شهادتها بود و امروز نیز جهادی در کنار مردم منطق محروم دیارش روزگار می گذراند و وقتی نامش را می بری همه از او به نیکی یاد می کنند به ویژه  می توان سید را به عنوان خیری شناخته شده و با قلبی مملو از خاطرات دوران جبهه وجنگ  امروز در هیئت متوسلین یافت ،سید هنوز حس و حال تدارکات و جبهه و جنگ و آن روز ها را با خود به همراه دارد و طرح بزرگ ضیافت فاطمی با  ۱۸ دیگ آش نذری از برنامه های زبان زد است که در شهرستان شفت با مدیریت سید موسوی  امسال به ۴۰ دیگ آش نذری رسید.
سید تقی موسویان کارشناس ارشد جغرافیای سیاسی و رزمنده جهاد سازندگی در  دوران جنگ و دفاع مقدس در وصف خرمشهر چنین می گوید:خرمشهر تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی سه بار اشغال شد؛ اولین بار سال۱۲۵۴ انگلیسی ها با تحریک علی پاشا(حاکم بغداد) خرمشهر را اشغال کردند و ارتش ایران هرات را رها کرد و علی پاشا از خرمشهر عقب نشست.

وی افزود؛بیست سال بعد؛ سال ۱۲۷۳ انگلیسی ها خودشان خرمشهر را اشغال و تا نزدیکی اهواز پیش آمدند. ایران در پاریس عهدنامه ی مارس ۱۸۷۵ را امضا کرد تا هرات را بدهد و خرمشهر را بگیرد.

موسوی به مرحله بعدی اشاره و افزود: اما مرحله سوم شهریور ۱۳۲۰ ؛در جریان جنگ جهانی دوم و علی رغم اعلام بی طرفی ایران بود که روس ها از شمال تا نزدیکی تهران و انگلیسی ها از جنوب تا اهواز پیش آمدند که این غائله نهایتا با تعویض شاه ایران و خروجشان به پایان رسید.
سال ۱۳۴۷ حزب بعث در عراق کودتا کرد و حسن البکر رئیس جمهور شد.حزب بعث ادعای رهبری جهان عرب را داشت و کنار آمدن با آن سخت تر بود.

وی افزود:دشمن مدعی شد که اروند متعلق به آنهاست و تنب کوچک و ابوموسی متعلق به اعراب. نزدیکی عراق به شوروی و همراهی ایران با امریکا اختلاف را بیشتر کرد تا جایی که بین سال های ۵۲-۵۰ درگیری های خونینی بین دو کشور پیش آمد و ایران برتر از عراق بود؛ و بالاخره شورای امنیت وارد کارزار شد و دو کشور اختلافاتشان را با گفتگو حل کنند.

وی می گوید؛اسفند۱۳۵۳ (۱۹۷۵) سران اوپک در الجزایر گرد هم آمدند،رئیس جمهور الجزایر، بعداز جلسه ی مشترک با شاه ایران و صدام و معاون رئیس جمهور عراق، گفت”خوش وقتم به اطلاع شما برسانم روز گذشته توافقی کلی بین دو کشور برادر ایران و عراق برای پایان دادن به اختلافات آنها حاصل شد.
۱۵ اسفند همان سال (ششم مارس ۱۹۷۵) متن توافق نامه ایران و عراق منتشر و به قرارداد الجزایر معروف شد.عراقی ها صدام را تحسین کردند، اما از آنجا که ایران در درگیری های قبل از توافق الجزایر برتر بود،مردم منتظر قرارداد بهتری بودند، طارق عزیز، وزیر خارجه ی عراق، بعدها گفت:شاه ایران پیش از اعلام موافقت با قرارداد الجزایر به تردید افتاده بود. به او خبر دادیم اگر این پیمان بسته نشود به ناچار دست کمونیست ها و مخالفان حکومت ایران را در مرزها باز خواهیم گذاشت، پس شاه ایران با قرار داد موافقت کرد.
دو سه ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی صدام؛ حسن البکر را کنار زد و رئیس جمهورعراق شد.او وقتی اوضاع درهم ایران را دید، فرصت را غنیمت شمرد و اعلام کرد:قرارداد الجزایر،به ویژه آن بخش که مربوط به شط العرب[ اروند] بود به ما تحمیل شد.

عراق ،دنبال استراتژی جنگ سریع بود و چنان مطمئن بود که هیچ جایگزینی برای شکست احتمالی استراتژی اش در نظر نگرفته بود.
صدام،خودش، قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را با شاه امضا کرده بود؛قراردادی که بر اساس آن اروند مرز مشترک ایران و عراق شد و هر دو کشور حق داشتند در آن کشتیرانی کنند.صدام در سخنرانی هایش می گفت:حقش است سرزمین هایش را با زور پس بگیرد. یک بار می گفت خرمشهر را می خواهد، یک بار می گفت خوزستان را می خواهد.
صدام؛۲۶ شهریور ۱۳۵۹ جلوی دوربین های تلویزیون قرارداد الجزایر را پاره کرد و پنج روز بعد(۳۱شهریور) از هوا و زمین بمباران و بعد نیروهای زرهیش از مرز ۱۲۰۰ کیلومتری ایران حمله کردند.
قبل از جنگ به خرمشهر عروس شهرهای ایران می گفتند؛ بندرتجاری پررونقی داشت.شهر خانه های ویلایی زیبایی داشت و خیابان هایش پر از گل بود.
رزمنده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه صدام ارتش را آورده بود خوزستان را بگیرد و اهواز،مهم ترین شهر خوزستان بود گفت: اما با مقاوت های ارتش بدون سرباز و سپاه با داشتن چند تفنگ برنو ، ژ۳ و مردم بدون اسلحه؛ فهمید نمی تواند به اهواز برسد، پس هدف اصلیشان را تصرف خرمشهر و آبادان قرار دادند.
حزب بعث عراق از مدت ها قبل روز جنگ علیه ایران را یوم الرعد نامیده بود و نیروهای ایران بدون پشتوانه ی نظامی قوی ۳۵ روز مقابل ارتش عراق مقاومت کردند. فرماندهی کل عراق نیروهای محدودی را به خرمشهر فرستاده بود تا شهر را اشغال کنند، اما هر روز به نیروهایش اضافه کرد بیش از ۹ تیپ و۶ گردان زرهی و نیروهای پیاده بمباران به روی مردم بی دفاع شهر بالاخره خرمشهر خونین شهر شد. ارتش بعث عراق جشن گرفتند و اسم خرمشهر را محمره نامیدند!! و روی دیوارهای شهر نوشتند:
«جئنا لنبقی؛ آمده ایم تا بمانیم»

از خرمشهر به بصره خط اتوبوس و تاکسی راه انداختند.حتی اخبارشان آب و هوای محمره را می گفت.
اما با عزل بنی صدر (اولین رئیس جمهور ایران) و جانشین فرماندهی کل قوا،نیروهای انقلابی ارتش ،سپاه و جهاد سازندگی موقعیت بهتری یافتند و استراتژی جنگ را برای ایران عوض کردند و سلسله عملیات های پیروزی ایران شروع شد .حال باید جاهای زیادی آزاد شود تا به خرمشهر رسید.عملیات ثامن الائمه(ع) محاصره آبادن را شکست،بعد عملیات طریق القدس بستان و چزابه را آزاد کرد و رزمندگان خودشان را به هورالهویزه رساندند. در نوروز سال ۱۳۶۱ هم عملیات فتح المبین،آزادی روستاها و بخش های شوش و دزفول را به مردم ایران هدیه داد. جمعیت ۳۶میلیونی ایران منتظر آزادی خرمشهر بودند.
در دوسال ابتدایی جنگ همه بار تبلیغات بر خرمشهر متمرکز شده بود.ارتش بعث عراق با فرماندهی صدام حسین آمده بود که قلب ایران یعنی خوزستان را بگیرد و فقط به شهر خرمشهر رسیده بود و آن را در بوق و کرنا کرده بود تاشکستش کم رنگ شود.
نیروهای ایرانی چند هزار کیلومتر خاک را از دشمن پس گرفته بودند، اما ۳۶ میلیون ایرانی می پرسیدند خرمشهر چه شد؟
ارتش عراق شهر بی دفاع را با آن همه لشگر اشغال کرده بود و بیش از یک سال در خرمشهر مستقر بود و در این مدت موانع بسیاری در اطراف شهر ایجاد کرده بودند. کارشناس های نظامی دنیا که از رژیم بعث عراق حمایت می کردند می گفتند، ایرانی ها برای باز پس گرفتن خرمشهر باید به کره ماه بروند؛ یعنی غیر ممکن است. فرماندهان سپاه ، ارتش و پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد سازندگی عملیات بیت المقدس را طراحی نمودند. از پایان عملیات فتح المبین تا آغاز عملیات بیت المقدس تنها یک ماه فاصله بود.آماده کردن نیروهای مردمی ، سر و سامان دادن به نیروهای نظامی ، انجام شناسایی خطوط مقدم دشمن، گرفتن عکس های هوایی از سوی نیروی هوایی و…
ارتش بعث عراق قرار بود در خرمشهر بماند دژهای محکم، کانالهای پر از آب ، سیم خاردار ،از بین بردن خانه ها و همه راه های خرمشهر را بسته بودند.
نیمه های شب دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ با رمز یا علی ابن ابیطالب(ع) مرحله اول عملیات بیت المقدس شروع شد و بعد از گذشت مرحله اول و دوم و آزاد سازی بخشی از خاک ایران عزیز ، دشمن بعثی از هوا و زمین با تمام سلاح هایی که دنیا در اختیار آنها قرار داده بود بر سر رزمندگان خالی می کردند و حتی با توپ چهار لول ضدهوایی هم به رزمندگان را مورد اصابت قرار می دادند، رزمندگان خستگی را خسته کرده بودند. توکل به خدا ادامه مرحله ی سوم و چهارم به دیوار شهر رسیدن ، همه جای ایران آمده بودند؛ ۳۶ میلیون جمعیت چشم به آزادی خرمشهر دوخته بودند و رزمندگان با غیرت بدون دستمزد،با خون خود با خدا معامله کردند و سرانجام روز دوشنبه سوم خرداد۱۳۶۱ نام محمره را عوض کردند و پیر جماران خمینی کبیر(رحمت الله علیه) چه زیبا فرمود
خرمشهر را خدا آزاد کرد.”

سید گفت:هم ملت ما و هم جهانیان آزادی خرمشهر را نقطه عطفی در نظام جمهوری اسلامی ایران می دانند.پیش از این بارها؛ در پایان هر جنگ سخت یا آسان ، بخشی از خاک ایران از دست می رفت و نقشه ایران کوچک می شد؛ اما جوانان دیروز در سخت ترین و طولانی ترین جنگ تاریخ ایران ،به نیروی مهاجم اجازه ندادند حتی یک وجب از خاک ایران را به تصرف خود در بیاورند،مهاجمی که خیلی ها از او حمایت می کردند.

خرمشهر نماد مقاومت مردمی و آزادی آن افتخار آمیز بود؛ هست و خواهد ماند.
//پی نوشت//حال نکته قابل تأمل اینجاست؛ آیا مدیران ذیربط از خودشان سؤال کرده اند که سربازان دوران دفاع مقدس کجایند؟
همه آنها که شهید نشدند!
همه آنها که آزاده نبودند!
همه آنها صورت سانحه برای جانبازی که نگرفتند!
ولی زیر آتش دیوانه بار دشمن ایستادند و در آزادی خاک مقدس جمهوری اسلامی نقش داشتند.آیا وقت آن نرسیده که پس از گذشت سی وچند سال از دوران دفاع مقدس یکبار از این غیورمردان فراموش شده سؤال کنیم چرا بیماری؟ چرا گمنامی؟ چرا…!!!
آیا سربازان دفاع مقدس بی نصیب از انفجارهای توپ ،تانک و راکت های در حین عملیات بودند؟

سید تقی موسویان
کارشناس ارشد جغرافیای سیاسی
در تصویر از سمت چپ نفر دوم