اختصاصی/صفیر گیلان؛بوسه بر سر فرزند شهید مدافع حرم شهید جمال رضی در همایش  مدیریت جهادی در مکتب حاج قاسم در رشت به روایت رسانه، دیدنی بود.

اختصاصی/صفیر گیلان،از جنگ گفتیم، از دفاع مقدس، از دلاورمردیها، از رشادتها و فداکاری ها اما کمتر گفتیم از زخم خاطراتی که بر دل فرزندان و همسران شهدا ماند، کمتر گفتیم از خاطرات آخرین وداع هایی که آنقدر زخمش تازه است که انگار همین دیروز اتفاق افتاد.

فرزندانی که بسیاری از آنها حتی پدران خود را به یاد ندارند و به خاطره ای محو از خداحافظی های همیشگی پدر دلخوشند.

فرزندانی که با عکس های پدر و یادآوری حضوری که همیشه کمرنگ بود روزگار گذرانده اند و به نقل خاطراتی که روزگاری بسیار نزدیک با پدر زیسته اند، به خود بالیده اند.

همایش مدیریت جهادی در مکتب حاج قاسم سلیمانی در رشت  در راستای راه برون‌رفت از مشکلات با توجه به بازخوانی مدیریت جهادی و سبک زندگی حاج قاسم سلیمانی با حضور پرشکوه مدیران و مسئولان استان گیلان برگزار شد.

سکوت عجیب محمد با نام  پدر و پاسدار شکست

 نکته جالب در این همایش نشستن کودک در ردیف اول همایش بود که بسیار خودنمایی می کرد و با هر عکسی که به ردیف از مسئولان داشتم این کودک ۹ ساله در قاب عکسم بسیار سوال برانگیز بود.

 از آنجا که نمی توانستم در حین برگزاری برنامه در کنار این کودک قرار گیرم ولی حواسم به وی بود و پدری که کنارش نشسته بود که البته چهره بسیار آشنایی بود  و هر از گاهی پچ پچ زیر لب در گوش همدیگر داشتند صحنه راتر از توصیف است اما…

سخنرانان به  بیان سخنانی از شهدا و سردار شهید حاج قاسم داشتند و مداح هم در برنامه همه را دعوت به یک روضه دل نشین کرد.

 همچنان که با سین برنامه جلو می رفتیم نشستن مرتب این کودک که شاید الان می بایست در کلاس باشد خیلی جالب بود مثل یک مرد نشسته و آرامش خاص داشت.

برنامه به تجلیل از خانواده شهدا رسید نگاهم را به چشمان پر ذوق کودک دوختم و دوختم تا به آنجا رسیدم که وای این کودک فرزند شهید مدافع حرم است و آن مرد در کنارش پدر بزرگ مهربانش و  بسیار با احساس، متواضع و مهربان بودند.

بی قراری کودکانه اش را در تبسم نگاهش می خواندم و می دانستم که منتظر است تا اسمش خوانده شود در این زمان که اسامی پدران و همسران شهدای مدافع حرم توسط مجری خوانده می شد اسم از این کودک نبود و اینجا دستهایش را محکم در دستهای پدر بزرگ می فشرد.

 با خود فکر کردم نکند یادشان رفته باشد تا اسم این عزیزان که با پرس و جو فهمیدم پدر شهید جمال رضی و کودک این شهید عزیز هستند از قلم افتاده باشد.

 خانواده ها یکی یکی برای دریافت لوح تقدیر برای رسیدن به جایگاه از پلکانها بالا رفته و لوح را از دست سردار دامغانی فرمانده سپاه  قدس گیلان و دکتر فکور سرپرست معاونت هماهنگی امور عمرانی استانداری گیلان و مدیران استانی دریافت نمودند و من خودخوری داشتم که چرا اسم این کودک و پدر بزرگش در لیست برده نمی شود.

پسرک قصه ما در این زمان از جا بلند شد و هوش و حواسش به ذکر اسامی بود که اسم پدر شهید رضی اعلام شد و بعد از آن مجری اسم میهمان ویژه این همایش  یعنی محمدحسین رضی را بر لب جاری ساخت و محمد حسین با یک شجاعت مردانه و بسیار فروتنانه به جایگاه رفت.

بوسه بر سر فرزند شهید مدافع حرم در همایش  مدیریت جهادی در مکتب حاج قاسم

البته از قلم نندازم که سر این کودک شهید مدافع حرم در این همایش چگونه توسط مسئولان بوسه باران شد و این گوشه ای از تشکر از خانواده و فرزندان شهدای مدافع حرم بود که در راستای امنیت جان شیرین خود را گذاشتند.

در حاشیه این مراسم محمد حسین قصه امروز ما در گفتگو با این رسانه  گفت ؛ من کلاس سوم ابتدایی هستم و اگر بزرگ بشوم می خواهم درس بخوانم تا پاسدار بشوم و اینکه محمد حسین به درک وسیع کلمه پاسدار و پاسداری رسیده بسیار برایمان غرور آفرین بود.

وی از دلتنگی هایش  گفت و اینکه خیلی خیلی دلتنگم و این را در چشمان پر احساس کودک می توان لمس کرد و دید و چشید.

وی گفت؛ من برادر دیگری دارم  و برادرم  حنجره‌اش را وقف قرآن نموده و حافظ ۲۸ جز از قرآن کریم است که انشالله به زودی پایان سی جزء را خواهد داشت.

محمد حسین در پاسخ به سوالی که پرسیدم  شنیدیم مجری توانمند در برنامه های هستید؟ بسیار فروتنانه گفت: توانمند نه ولی می تونم مجری گری کنم و این توانمندی ها را به زحمات مادرش نسبت داد و اینکه مادرم خیلی برایمان تلاش و زحمت می کشد.

 

درباره شهید

آقا جمال خودش را لایق شهادت نمی‌دانست و می‌گفت: اگر خدا بنده‌ای را دوست داشته باشد، او را به بهترین شکل پیش خود می‌برد
تیکه کلام آقا جمال همیشه «ببخشید» بود. بسیار با احساس، متواضع و مهربان بود.
آقا جمال از صدای خوبی برخوردار بود. مکبر و مؤذن هم بود. در همان مسجد نیمه گمشده‌اش را پیدا کرد و به مادرش گفت برایش به خواستگاری برود. در ۲۴ سالگی پای سفره عقد نشست و ثمره ازدواجش با زینب ربیع‌پور، دو فرزند به نام محمدطاها (متولد ۸۹) و محمدحسین (متولد ۹۳) است. به اسم «محمد» خیلی علاقه داشت.

جمال رضی در ۱۹ اسفند ماه سال ۱۳۶۰ در تهران به دنیا آمد.
در ۷ سالگی به همراه خانواده برای زندگی به یکی از روستا های آستانه اشرفیه عزیمت کردند.
ایشان مقاطع ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را در آستانه اشرفیه پشت سر گذاشته و از مقطع راهنمایی فعالیت در بسیج محل خود را آغاز کرد.
رضی در سال ۱۳۸۴ ازدواج کرد و در آذر ۱۳۹۳ که تنها ۲۸ روز از به دنیا آمدن پسر دومش می گذشت ، برای اولین بار به سوریه اعزام شد و تمام عید را در سوریه بود و سرانجام بعد از ۵۸ روز در چهاردهم بهار سال ۱۳۹۵ در سن ۳۵ سالگی به درجه رفیع شهادت نایل گشت.
هرچند از جمال سابقه ای به عنوان ناظر فعال در شبکه نظارت وجود ندارد، اما پدر، مادر و همسرش سابقه چندین ساله همکاری با دفتر نظارت و بازرسی شهرستان آستانه اشرفیه داشته و در انتخابات های مختلف به عنوان ناظر مسئول حضوری فعال داشته اند.
و مزارش در حرم مطهر شهدای آستانه اشرفیه قرار دارد.

درخواست حاج قاسم از پدر آقا جمال

سردار شهید قاسم سلیمانی بعد از شهادت جمال رضی در حاشیه گرامیداشت شهدای مدافع حرم گیلانی با خانواده‌اش دیدار کرده بود. از پدر آقا جمال خواسته بود که برای او نیز دعا کند تا مانند پسرش شهید شود.

بدانبم که شهدا مصداق غیرت، اعتقاد و ایمان هستند و وقتی صحبت از شهدای مدافع حرم می­ شود تلنگری بر ماست تا به یاد بیاوریم که شهادت هنر مردان خداست و در همین زمانه که زندگی می کنیم مردان خدایی هستند که با جانفشانی و از خودگذشتگی هنرمندانه شهید می ­شوند و برای رسیدن به این هنر فقط کافی است تا شهیدانه زندگی کنی.

  • نویسنده : تنظیم،زلیخا صفری راسته کناری